به نام خدا شب بیست و یکم و مسجد جمکران
به علت کاری ضروری صبح روز پنجشنبه 28 شهریور به اتفاق عیال مربوطه و دو فقره از فرزندان ،از فسا با اتومبیل به قصد تهران حرکت کردیم.طبق تصمیم قبلی شب را در مسجد مقدس جمکران ماندیم و فردای آن یعنی جمعه خود را به تهران رساندیم.طبق برنامه بایستی پس از انجام کارها، یکی از فرزندان را که در تهران دانشجوست ،جا میگذاشتیم و راه بازگشت را پیش می گرفتیم.بر اساس پیشنهاد برخی اعضای گروه(که عیال مربوطه حتما یکی از آنها بود)بنا شد که در راه بازگشت،برای مراسم معنوی شب قدر که شب شهادت هم بود مجددا در مسجد جمکران حضور به هم رسانیم.در نتیجه عصر روز یکشنبه پس از خداحافظی با فرزند و جا گذاشتن او، راهی حرم امام(ره) شده و پس از شرکت در نماز جماعت ، و خوردن شام کم کمک راهی شهر مقدس قم گشتیم. هنگام رسیدن به منطقه مسجد جمکران ،متوجه شدیم که به علت ازدحام جمعیت،پیدا کردن محل پارک اتومبیل آن هم به طوری که نزدیک مسجد باشد کار آسانی نیست.بالاخره پس از نیم ساعتی پرسه زدن با اتومبیل،در پارکینگی در نزدیکی های بازار بزرگ جمکران جایی را پیدا کردیم و راهی مسجد شدیم.همه گوشه و کنارهای مسجد،مملو از جمعیت بود و زمانی که وارد شدیم،جماعت شرکت کننده،مشغول دعای شریفه جوشن کبیر بودند.من در این پست نمی خواهم و نمی توانم حالات معنوی شرکت کنندگان در آن مراسم پر فیض را به تصویر بکشم.چنان کاری بسیار مشکل است.همچنین شاید وارد شدن به آن حریم و تهیه عکس یا فیلم نیز ،نوعی ایجاد اختلال به حساب آید.آنچه که در این پست می آورم،ذکر مواردی از حواشی این مراسم پر فیض خواهد بود .امیدوارم که بعضی دوستان نکته سنج ،به خاطر انعکاس بعضی از حواشی ،مرا مورد سرزنش قرار ندهند.
عکس فوق در بدو ورود به محوطه مسجد گرفته شده است.جمعیت حاضر در محوطه،علاوه بر گوش جان سپردن به دعای پر فیض جوشن کبیر،به کارهای دیگری از جمله سرو سامان دادن به امور عقب افتاده شکم نیز مشغول می باشند.
و در این عکس می بینید که عده ای فارغ از آنچه در مهدیه و دیگر جاها می گذرد،مشغول خواندن نماز هستند. عکس بالا صحنه ای از اتومبیل های پارک شده را نشان می دهد.صاحبان اتومبیل هیچ تضمینی نداشتند که پس از پارک اتومبیل و ترک محل،بتوانند هر زمان که اراده نمایند،اتومبیل خود را از پارکینگ خارج نمایند.یک بار که به اتومبیل خود مراجعه کردم و تصمیم گرفتم چند دقیقه ای در داخل آن دراز بکشم،ناگهان متوجه شدم که اتومبیل تکان شدیدی خورد . انگار یکی از تازه واردین که یکی از برادران آذری زبان هم بود ،نذر کرده بود که در شب قدر ته اتومبیل خود را به جلو اتومبیل دیگری بکوبد که قرعه فال به نام اتومبیل ما افتاد.این برادر ،پس از بررسی ته خود(برای اختصار در کلام از کلمه اتومبیل فاکتور گرفتم)و اطمینان از سالم بودن آن،محل را ترک نمود.
عکسی را که می بینید نمایی از بازار بزرگ جمکران را نشان می دهد و آن را از محل پارک اتومبیل خود و به هنگام سر زدن به اتومبیل گرفته ام.زمان گرفتن عکس حدود ساعت 1 بعد ار نیمه شب است.همانطور که در عکس مشخص است،در آن لحظه نیز آن بازار پر رونق است و عده ای در آن در حال گشت زنی و در پاره ای موارد در حال خرید هستند.
بالاخره پس از کمی خواب و بی خوابی حدود ساعت پنج برای نماز صبح وارد محوطه مسجد شدم.در آنجا نیز در جلو ورودی دستشویی ها عده ای جوانان غیور،در حالی که بعضی ملبس به لباس سیاه بودند، در حال بگو و بخند و کار کردن بر روی گوشی همراه و در پاره ای موارد تبادل بلوتوٍٍثی بودند. و اما به هنگام ورود به سالن مسجد با صحنه زیر مواجه شدم.جماعت احیاء گرفته،پس از خواندن نماز صبح ،در همان محل اقامه نماز خویش و در قسمت سالن ضمیمه مسجد از هوش رفته بودند و دیگر توپ و تانک و مسلسل هم نمی توانست آنها را بیدار و راهی منازلشان نماید.
و عکس زیر هم قسمتی از محوطه از جمعیت تخلیه شده مسجد را نشان می دهد که در آن آثار به جا مانده فعالیتهای حاشیه ای بعضی از شرکت کنندگان به خوبی قابل مشاهده می باشد.
پس از ادای نماز صبح و خروج از محوطه مسجد، تصمیم گرفتم کند و کاوی هم در بازار بزرگ جمکران بنمایم.با کمال تعجب دیدم که در آغازین دقایق صبح،عده ای از افراد همچنان با قدرت و استقامت ،در بازار در حال گشت زنی و احیانا خرید چیزهایی هستند که پیش چشمانشان شیرین جلوه می نماید.ببینید.
در عکس زیر مشاهده می فرمایید که عده ای در روشنی روز در خیمه های خود یا کنار اتومبیل ها در حال استراحت یا خواب هستند.
پی نوشت :در طول مدت مسافرت،دوستان عزیزی به وبلاگ سر زده اند و نظر گذاشته اند.ضمن تشکر از این بزرگواران و عذرخواهی،در اولین فرصت خدمتشان خواهم رسید. تا مطلب بعد خدا نگهدار. پست الکترونیکی: mamaghami@gmail.com
|
به نام خدا بازدید کننده عزیز [یکشنبه 2/4/1387] ترم بی کلاس [سهشنبه 4/4/1387] داستان اعزام به خدمت مجید [جمعه 14/4/1387] خاموشی نامه مدیر پارسی بلاگ [جمعه21/4/1387] دو تومن به دویست هزار تومن [سهشنبه 25/4/1387] شادباش [جمعه 4/5/1387] عکس بگیرید،ولی نه [سهشنبه 8/5/1387] عید مبعث مبارک [جمعه 11/5/1387] مجسمه های شنی [دوشنبه 14/5/1387] حاجی فرصت باشه انشاءالله ! [جمعه 18/5/1387] چه خانم با شخصیتی!!! [یکشنبه 3/6/1387]همین یکی هم مبارکه [جمعه 8/6/1387] شمعهایی به شکل گل رز [پنجشنبه 21/6/1387] نتایج امتحانات فاینال تابستان 87
|
به نام خدا
|
به نام خدا
|
به نام خدا شمعهایی به شکل گل رز
با سلام خدمت همه دوستان عزیز و همکاران وبلاگ نویس،فکر کردم که دیدن عکسهای زیر ممکن است برای شما جالب باشد.امید است مورد پسند همه بزرگواران مخصوصا همکاران پارسی بلاگی قرار گیرد.لطفا ببینید.
|
به نام خدا همین یکی هم مبارکه
همین یکی هم تبرکه(بدون پرسیدن از حمید)
خداوند هیچ بنده سخت کوشی را شرمنده خلق ملامت گر نفرماید.
تا مطلب بعد خدا نگهدار. پست الکترونیکی: mamaghami@gmail.com
|
به نام خدا رژه لاکپشت ها در رستوران فکر کردم بهتر است اینروزها خیلی وارد معقولات نشوم.به مطبوعات خارجی سر زدم و سر از دنیای حیوانات در آوردم.مطلبی را که می خوانید در روزنامه واشینگتن پست پیدا کردم و با انشاء ناقص خودم آنرا ترجمه کردم.امیدوارم مورد پسند واقع شود. خبرگزاری رویترز، دوشنبه 18 آگوست 2008(28 مرداد ماه 1387) رم ایتالیا کارگران حفاظت اعلام کردند:حدود 60 نوزاد لاک پشت،راه معمول خود را به طرف دریا گم کردند و راهی یک رستوران ایتالیایی شدند. آنتونیو کالوکسی که برای نجات این گروه لاک پشتها با وی تماس گرفته شد گفته است که احتمالا لاک پشت های نوزاد که سر از زیر میزهای یک رستوران ساحلی با مشتریان حیرت زده در آوردند،به علت چراغهای نورانی رستوران به اشتباه افتادند و راه خود را گم کردند. کالوکسی که بر روی یک پروژه نظارت بر لاک پشت ها برای گروه حفاظت کار می کند،گفته است که لاک پشت ها نورهای تصنعی را دیده اند و مسیر را اشتباه رفته اند. کسانی که در رستوران مشغول خوردن شام بودند،در آغاز کاملا کنجکاو شده بودند .بعدا شخصی موضوع را به مقامات ساحلی اطلاع داد. لاک پشت های درمانده که در یک ساحل در منطقه کالابریا در جنوب ایتالیا به دنیا آمده بودند،به آب انداخته شدند. لاک پشت دریایی ماده در ساحل خانه می کند و نوزاد آن پس از آن که سر از تخم در آورد ،مشخصا راهی دریا می شود. منبع: http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2008/08/19/AR2008081902453.html پی نوشت2:لطفا زحمت کشیده میزان برودت این پست را اندازه گیری فرموده و نزد خود نگاه دارید.شاید در برنامه ریزی های خودتان آن را مورد دقت قرار دهید و از این دست اشتباهات مرتکب نشوید و چنین پستی را در وبلاگ خود درج ننمایید. تا مطلب بعد خدا نگهدار. پست الکترونیکی:
|
به نام خدا عید نیمه شعبان بر همه منتظران مبارک باد
|
به نام خدا سازمان بازنشستگی بازنشسته شده هر سال با نو شدن سال و آمدن سال جدید،سازمان بازنشستگی کشوری،کار صدور احکام افزایش حقوق بازنشستگان کشوری را به عهده دارد.در سالهای قبل بسیار اتفاق افتاده است که این سازمان با تاخیر احکام مورد بحث را صادر نموده است و به عنوان مثال سال گذشته،بسیاری از احکام در تیرماه صادر شد.اما امسال رکورد تاخیر در صدور احکام،شکسنه شده و تا لحظه درج این مطلب،احکام افزایش صادر نگردیده است.یکی از بازنشستگان که برای احکام افزایش لحظه شماری می کند،دیشب به سایت سازمان مراجعه کرده و تقاضای ارسال آخرین حکم را به ایمیل خود نموده و با کمال تعجب مشاهده کرده که حکم سال 86 برایش ارسال شده است.به گزارش مقامی نیوز،با توجه به شواهد و قرائن موجود،این گمان بسیار قوی و نزدیک به یقین برای بسیاری از بازنشستگان ایجاد شده است که سازمان بازنشستگی کشوری،از ابتدای سال 87 ،خود به افتخار بازنشستگی نائل آمده،و چون برای انتخاب جایگزین آن، هنوز ردیف حقوقی ایجاد نشده است،کار صدور احکام در حالت تعلیق باقی مانده است. از بازنشستگان محترم تقاضا می شود هر روز همراه با نمازهای یومیه به پیشگاه الهی چنین عرضه بدارند:اللهم اجعل امر صدور احکامنا خیرا برحمتک یا ارحم راحمین تا مطلب بعد خدا نگهدار. پست الکترونیکی:
|
به نام خدا شاید برخی از بازدیدکنندگان عزیز نتوانند تصور کنند که عکس فوق متعلق به یک خانم تبعه عربستان سعودی باشد.نام مبارکشان وجیهه الهویدرمی باشد و خود را فعال حقوق زنان در عربستان سعودی می داند.46 سال سن دارد و مادر 2 فرزند است.به نظر می رسد میانه زیاد خوبی با مذهب هم نداشته باشد.یک ویژگی دیگر هم داراست که در آخر همین مطلب برایتان می گویم.در راستای دفاع از حقوق زنان کارهایی را انجام داده است.نویسنده است و ظاهرا شعر هم می سراید.زمانی هم چاپ مقالاتش در روزنامه های سعودی ممنوع شده است. در سال 2006 تک و تنها بر روی پل رابط بین عربستان سعودی و کشور بحرین رفته(انسان به یاد شعر دلنواز سر پل دزفیل یعنی دزفول می افتد) و پلاکاردی را حمل نموده و در معرض دید قرار داده که خواستار اعطای حقوق زنان به آنان بوده است.به علت این کارش بعدا مدت کمی بازداشت شده است. در سال جاری میلادی به مناسبت روز زن به منظور مخالفت با قانون منع رانندگی برای زنان در کشورش،سوار بر اتومبیل شده و از رانندگی خود کلیپ ویدئویی تهیه کرده و آن را برای شبکه یوتوب ارسال نموده است.
اقدامات اینچنینی این علیا مخدره موجب شده که دیگر بانوان سعودی هم بهانه رانندگی بگیرند.در عکس زیر که در روزنامه واشینگتون پست چاپ شده است،می بینید که یکی از بانوان در شهر جده ، در یک کافی شاپ، در حال جمع آوری طومار و امضاء بانوانه(یعنی زنانه)برای گرفتن حق رانندگی خانمها در عربستان می باشد.
نمیدانم که سرکار خانم وجیهه الهویدر و دیگر خانم های متقاضی رانندگی در عربستان خبر دارند؟ ولی حقیقت اینست که اگر به تهران تشریف بیاورند،نه تنها می توانند در بزرگراههای اطراف تهران تخته گاز بروند و ویراژ بدهند و با جنس مخالف کورس بگذارند،بلکه این امکان وجود دارد که حتی هواپیمای اهدایی شرکت ایرانسل را هم خلبانی بفرمایند.و خلاصه این فعال حقوق بانوان می تواند شیرین بیاید و شیرین برود. از مطلب دور نشوم. خانم الهویدر درست چند روز پیش یک کلیپ ویدئویی دیگر به یوتوب ارسال کرده و کلی ناله و افغان و نفرین و سوز وگداز راه انداخته و در مورد محرومیت زنان جامعه سعودی از ورزش، لب به سخن گشوده و اظهار امیدواری کرده که برای المپیک 2012 لندن،زنان سعودی نیز اجازه یابند راهی مسابقات گردند.
و اما در حالی که برای تحقیق این پست در حال وبگردی بودم به یکی از شعرهای ایشان برخوردم.این شعر به زبان انگلیسی است.من از روش خود سانسوری کمک گرفته و قسمتهایی را انتخاب نموده و ترجمه کردم.ضمنا دلها بسوزد.چون به شعر کامل ایشان لینک نخواهم داد. راستی ویژگی آخر این علیا مخدره اینست که ایشان دست پخت دانشگاه جرج واشینگتون در واشینگتون دی سی می باشد.یعنی از آنجا فراغت از تحصیل را میل فرموده اند. ترجمه قسمتهای گزینش شده شعر ایشان را ببینید.نفطه چین ها بدین معنی است که در آن محل،قسمت یا قسمت هایی حذف شده است. ............................................. وقتی که مردم با همه ظواهر تجدد ،در گذشته زندگی می کنند، تعجب مکن .تو در یک کشور عربی هستی. وقتی که مذهب بر علم تسلط دارد،می توانی مطمئن شوی که در یک کشور عربی هستی. ........................................ وقتی که می بینی اعضای پارلمان توسط حاکم انتخاب می شوند،یا اینکه نیمی توسط حاکم انتخاب می شوند و بقیه با رشوه کرسی های خود را می خرند،تو در یک کشور عربی هستی. ...................................... وقتی که می بینی مقامات دست مردی را برای دزدیدن یک گرده نان یا مبلغ ناچیزی پول قطع می کنند اما کسانی را که ملیاردها دزدیده اند تکریم می نمایند،تعجب نکن.تو در یک کشور عربی هستی. ................................... وقتی که اقلیت ها مورد ظلم و اهانت قرار می گیرند،و در صورتی که احقاق حق کنند به ستون پنجم و اسب تروجان متهم می شوند،نگران نباش.تو در یک کشور عربی هستی. ................................... وقتی که در هر زمانی امکان دارد در بزنند و تو را از خانه بیرون بکشند و در یک زندان تاریک دفن کنند،تو در یک کشور عربی هستی. وقتی که در چشمان مردم مرتب ترس وجود دارد،تو در یک کشور عربی هستی. پی نوشت 1 : لطفا به اینجانب ایراد نگیرید که چرا شعر را تمام و کمال ترجمه نکرده ام و یا چرا شعر را لینک نداده ام.عمرا چنین کاری را بکنم.علتش محرمانه برای خودم می ماند. پی نوشت 2 : لطفا لحن طنزآمیز این نوشته را حمل بر قصد تمسخر احدالناسی نفرمایید و بنده را موافق یا مخالف هیچ بنی بشری قلمداد ننمایید. منابع مورد استفاده: http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2008/01/30/AR2008013003805.html http://www.youtube.com/watch?v=54pRJkJ6B6E http://edition.cnn.com/CNNI/Programs/middle.east/blog/index.html http://www.mideastliberty.org/tabid/314/AuthorID/136/Default.aspx و بعضی منابع دیگر منبع محرمانه: http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/maghami/souce.JPG تا مطلب بعد خدا نگهدار.. پست الکترونیکی: mamaghami@gmail.com
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||