سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
  • محمدعلی مقامی ( یکشنبه 87/8/12 :: ساعت 10:42 صبح)

  • به نام خدا

    دانش آموز جانباز

     

    به مناسبت روز 13 آبان و روز دانش آموز


    تا چند سال پیش ایشان را نمی شناختم و در باره او هم چیزی نشنیده بودم.آن سال وقتی در کنار میدان مصلی در شهرمان قدم می زدم،ناگهان با صدای سلام کردن او به خود آمدم و او را در حالیکه به عصایش تکیه کرده بود در مقابل خود دیدم.جواب وی را دادم. بدون این که بخواهم معطل شوم،برایم توضیح داد که در سالهای بعد از انقلاب و پیش از جنگ تحمیلی،دانش آموزم بوده است.به عنوان دبیر سابقش کلی به من ابراز محبت کرد.

    با توضیح از روی اکراه خودش و اطلاعاتی که دیگران به من دادند،پی بردم که ایشان یکی از رزمندگان وفادار و مجروحان گرانقدر شیمیایی جنگ تحمیلی است.

    از آن پس هر وقت یکدیگر را می دیدیم،سلام و علیکی رد و بدل می شد.مدت زیادی بود به این فکر بودم که برای درج در وبلاگ با او مصاحبه ای داشته باشم.با خودش هم در میان گذاشته بودم،اما به دلایل مختلفی میسر نمی شد،تا اینکه امسال ،روز دوشنبه 25 شهریور ماه ،برابر با 14 ماه مبارک رمضان موفق شدم به منزل ایشان بروم و با وی مصاحبه ای انجام دهم.

    مصاحبه من با این جانباز گرانقدر بیش از یکساعت به طول انجامید. ایشان مطالب زیادی برای تعریف کردن دارند.از جبهه،از جنگ،از رزمندگان،از شهدا،از آزادگان و از جانبازان.درج همه مطالب عنوان شده در حوصله این پست نمی گنجد و من سعی کرده ام صحبتهای این رزمنده دوران جنگ تحمیلی و جانباز شیمیایی دوران بعد از جنگ را فهرست وار و به اختصار نقل کنم.همچنین فکر کردم بهتر است این پست به مناسبت روز دانش آموز که مقارن با روز ملی مبارزه با استکبار جهانی است در وبلاگ درج گردد تا بدینوسیله عرض ارادتی به همه آنهایی باشد که استقلال میهنمان را مدیون جان فشانیهای آنانیم. 

     

    به او گفتم خودتان را معرفی کنید.ایشان گفتند:روح الله عبداللهی و متولد سال 1343 هستم و محل تولدم روستای دستجه فسا می باشد.من از همان روح الله های فابریک هستم نه از نوع مونتاژ آن.(اشاره ایشان به فرمایشات حضرت امام بود که در سال 42 فرموده بودند سربازان من اکنون در گهواره هستند.)

    از وی پرسیدم که اولین بار چه موقع به جبهه اعزام شد.ایشان گفتند:در سال 59 چون به علت کم بودن سن مرا اعزام نمی کردند،بطور قاچاق به منطقه جنگی رفتم.در آنجا هم به من اسلحه ندادند و من به عنوان ساقی خدمت کردم.بار بعد که رسما با راهنمایی و تشویق شهید امین نژاد اعزام شدم،انگشت مادرم را در حالیکه وی خواب بود،جوهری کردم و روی برگ رضایت نامه زدم.

    ایشان ادامه می دهد:پس از اعزام به شیراز،از پادگان شهید عبدالله مسگر شبانه ما را روانه ماهشهر کردند.پس از طی یک دوره که بیش از 20 روز طول کشید،ما را به دهلاویه اعزام نمودند و آماده عملیات گسترده طریق القدس شدیم که منجر به آزاد سازی بستان گردید.

    از راست به چپ:شهید علی اسماعیلی،شهید مجید اعتصامی فرد،علی منصوری و

    از او می پرسم که در کدام عملیات شرکت داشته است.در حالی که زیاد میلی به ذکر آنها ندارد، از عملیات طریق القدس،جزیره مجنون،خیبر،والفجر 8،کربلای 4، کربلای 5،و رمضان نام می برد و ظاهرا مواردی را هم ذکر نمی کند.

    در مورد جانباز شدنش می پرسم،می گوید:در عملیات حلبچه شیمیایی شدم.او اضافه می کند:حمله شیمیایی صدام آنچنان وحشتناک بود که علاوه بر انسانها،مزارع و حیوانات و حتی وحوش آسیب دیدند. 

    از آشنایی وی با شهید جاویدی می پرسم.می گوید:در عملیات گسترده طریق القدس،تعدادی از گروه اعزامی ما شهید شدند که شهید اکبرپور یکی از آنها بود. تعدادی از بچه های جبهه برای تشییع آنها به فسا آمدند.در این مراسم برای اولین بار با شهید جاویدی آشنا شدم.

    صحبتهای او در باره شهید جاویدی با صحبتهایش در باره دیگر شهدا کاملا متفاوت است.

    او می گوید: در باره اعتبار و ارزش شهید جاویدی همین بس که وقتی او را به حضور امام بردند،امام پیشانی او را بوسه زد.شهید جاویدی در گردان خود مهر و محبت را به همه افراد انتقال می داد.

    از راست به چپ:شهید جاویدی،شهید بدیهی،شهید اسلامی

    ایشان یادی هم از برادر شهید خود مجتبی عبداللهی می نماید. 

    بهترین خاطره و همچنین بالا ترین افتخار این جانباز گرانمایه شرفیابی وی به حضور مقام معظم رهبری در سفر اخیر معظم له به استان فارس می باشد.آقای عبداللهی به محض شنیدن خبر تشریف فرمایی ایشان به شیراز،تمام مسیر 150 کیلومتری راه فسا به شیراز را با پای پیاده طی نمود،در حالی که کپسول اکسیژن خود را بر پشت و علم حضرت ابوالفضل را در دست داشت.و بالاخره با تلاش و اصرار،موفق به زیارت حضوری مقام معظم رهبری شد.

    ایشان در مورد سر زدن به مناطق جنگی می گوید:من هر سال مرتب به مناطق جنگی سر می زنم و پسرم را هم که اکنون 15 سال دارد،همراه می برم تا راوی کوچکی برای بعدها باشد.

    جانباز گرانقدر آقای روح الله عبدللهی،قصد دارد خاطرات و شرح حال شهدا و جانبازان و رزمندگان جنگ تحمیلی را گرد آوری نماید و برای همین منظور یک دوربین هم تهیه کرده است.

     

     

    دستیار ضبط صدا و عکس جلسه مصاحبه:عباس مقامی دانشجوی علوم ارتباطات

     

    تا مطلب بعد خدا نگهدار..

                                          پست الکترونیکی:

    mamaghami@gmail.com
    mamaghami@yahoo.com  

     





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    روز و هفته معلم گرامی باد
    یلدا به کام شما باد
    اطلاعیه
    عکس های فسای قدیم-
    حیوانات و مدرنیته
    توهم و تخیل
    توجه
    [عناوین آرشیوشده]