به نام خدا ولادت با سعادت هشتمین اختر آسمان امامت و ولایت مبارک باد. پی نوشت:دوستانی که قصد نظر گذاشتن دارند،لطفا از صفحه نظرات پست قبلی(صندوق قرض الحسنه واقعی)استفاده کنند.
|
به نام خدا خوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااب ،خواب بودم خواب می دیدم نمیدانم مرا چه شده است که گاهی آنچنان خوابهای پریشانی می بینم که حتی ورزیده ترین معبران،از تعبیر صحیح و علمی آن عاجز می مانند.چند شب پیش هم همچون خیلی از شبهای دیگر از همین دست خواب های پریشان می دیدم.تا تعدادی از آنها در خاطرم هست،برایتان نقل می کنم.ولی خواهش می کنم هیچ کس آنها را تفسیر به رای ننماید.چون ممکن است که تعبیر و تفسیرشما درست نباشد،و وبال گردن بنده عاصی شود و حالا خر بیار و باقلا بار کن. خواب می دیدم که تعداد زیادی از کسانی که به دروغ خود را پیرو منویات دولت نهم جا زده اند و توانسته اند در جاهایی برای خود پستی و موقعیتی دست و پا نمایند،ولی عملکرد آنها با سیاست عمومی دولت در تضاد آشکار بوده است،شناسایی شده اند و عنقریب بناست به جای آنها افراد شایسته یا شایسته تری منصوب گردند.و باز در عالم خواب می دیدم که شهر ما نیز اراین امر مستثنی نبود. خواب می دیدم کاندیداهای دوره آینده مجلس، طی یک گرد هم آیی سراسری پیمان بسته اند که در هنگام انتخابات و فصل تبلیغات،برای بالا بردن میزان آراء خویش،به هیچ وجه به روش های غیر اخلاقی و بعضی مواقع ضد اخلاقی متوسل نشوند،تا احتیاج به کمکهای مالی چند صد ملیونی،آن هم از ناحیه بعضی منابع مشکوک و گاهی مسئله دار،پیدا نکنند.
خواب می دیدم آن دسته از باز نشستگان(خصوصا بازنشستگان آموزش و پرورش)و شاغلین مشاغل آزاد که در سال 85 با ابلاغ فرماندار محترم به عنوان نیروی اجرایی،در انتخابات مجلس خبرگان و شوراها ،صمیمانه انجام وظیفه نموده اند و علیرغم تذکرات مکرر،حق الزحمه خود را دریافت ننموده اند،اکنون به حق الزحمه خود رسیده اند،و در مقابل ، این گونه افراد نیز آمادگی قلبی خود را برای همکاری در دور بعدی انتخابات اعلام داشته اند. خواب می دیدم که در شهرمان فسا،عده ای می گفتند:وا اسلاما!برسید که شهرمان توسط دوسه روستا به اسارت گرفته شده.و در عالم خواب بنا بود برای نجات شهر از چنگال آن دوسه روستا ،هیاتی از مرکز گسیل گردد. خواب می دیدم که فاز بعدی بهره برداری ازساختمان جدید التاسیس بیمارستان ولی عصرفسا(با قدمت در حال ساخت بودن بیش از یک دهه) در شرف انجام است تا به یاری خدا تغییر کاربری این ساختمان از درمانگاه به بیمارستان تحقق یابد. خواب می دیدم که در شهرمان فسا،همه رانندگان وسائط نقلیه، علی الخصوص موتور سواران گرانمایه ! ،قول داده اند مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت کنند،در خیابانها سرعت نگیرند،موتورها به نمایش تک چرخ مبادرت ننمایند و رعایت حال عابرین پیاده را بنمایند،تا مسئولین شهر هم بتوانند ساندویچ های خیابان که همان سرعت گیر هایی است که زیر اتومبیل ها را غرق بوسه می کنند، از معابر برچینند. و بالاخره خواب می دیدم که خواب بودم و در عالم خواب مرتب فریاد می زدم که: خواب می بینم آی خواب می بیننننننننننننننننننننننننننننننننننم. و ناگهان صدای معاونت امور بیدار سازی مرا از خواب بیدار کرد که:بلند شو که نمازت قضا میشه.چه خبره توی خواب این همه ناله می کنی؟ تا مطلب بعد خدا نگهدار پست الکترونیکی: mamaghami@gmail.com
|
به نام خدا تسلیت
|
به نام خدا
|
به نام خدا |
به نام خدا متن زیر ترجمه مقاله ایست که در تاریخ 19 اکتبر برابر با 27 مهرماه در روزنامه انگلیسی زبان" مسکو تایمز " به چاپ رسیده است.عکسی که در بریده روزنامه می بینید مربوط به خانم" دوریس لسینگ" برنده جایزه ادبی نوبل می باشید. امسال جایزه ادبی نوبل نصیب خانم دوریس لسینگ شد نوشته ی:ویکتور سان کین تصمیمات امسال،واکنشهای شدید و استثنایی را بر انگیخت.جایزه ادبی نوبل نصیب نویسنده 87 ساله بریتانیایی،خانم دوریس لسینگ،شد که در طی مراحل مختلف شغلیش، از وی به عنوان حامی پرو پاقرص آرمانهای چپی و کمونیستی تعبیر شده است،یک نویسنده فمینیست و نویسنده داستانهای علمی-تخیلی با شور و شوق صوفیگری،یک مذهبی مرموز با گرایش فلسفی.لسینگ خود همیشه شدیدا مخالف هر گونه تلاشی جهت طبقه بندی آثار داستانیش بوده است و از قبول بعضی نشانهای افتخار اعطایی امتناع ورزیده است.گزارش شده که وی پس از بردن تمام جوایز ادبی اروپا،اکنون از دریافت جایزه نوبل خشنود می باشد.او می گوید که اکنون ورق برنده دارد. همه این نویسندگان مرد و جوان تر از لسینگ می باشند.از یک طرف،ممکن است معیار های سیاسی در تصمیم آکادمی تاثیر گذاشته باشد و از سوی دیگر ممکن است نویسندگان دیگر هنوز نوبتشان فرا نرسیده باشد. در پایان جا دارد که به یاد بیاوریم که اولین جایزه ادبی نوبل به جای"لئو تولستوی" که مد نظر بود ،نصیب شاعر فرانسوی"رنه فرنکوئیس آرمند پرودهوم"شد اهداء جایزه صلح نوبل به"الگور"شبیه به نوعی جایزه تسلی بخش بعد از شکست در مسابقه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2000 می باشد. جایزه به خاطر تلاشهای او به عنوان یک فرد طرفدار حفظ محیط زیست به وی اعطاء می شود.آیا آکادمی باید به خاطر حمایت از کتاب الگور به نام"یک حقیقت تلخ" احساس غرور نماید یا شرمگین شود؟فقط گذشت زمان پاسخ خواهد داد. پست الکترونیکی: mamaghami@gmail.com
|
به نام خدا یگانه سوز بدون کارت سوخت !!! آیا واقعا لازم است شب و روز بنشینیم و در مورد مصوبه ای صحبت کنیم که مجلس محترم آن را خیلی سریع و ضربتی تصویب کرده و بلافاصله دولت محترم را ملزم به اجرای ضربتی آن نموده و حالا تمام تبعات پیدا و نهان آن به گردن دولت افتاده است؟مصوبه ای که خیلی ها آنرا وسیله تسویه حساب خود با دولت قرار داده اند و درمواردی بعضی وسیله بهره برداری خود در آینده به حساب می آورند؟ آیا لازم است در مورد میزان سهمیه سوخت خودرو یا خودروهایمان اینقدر بی تابی کنیم؟اصلا چه کسی گفته است که ما تا به ابد برای وسائط نقلیه مان مجبوریم از سوخت فسیلی استفاده کنیم؟من یک راه دیگر پیدا کرده ام. ممکن است منتقدان دولت با دیدن این قسمت از نوشته من،طبق روال همیشگی خود بگویند:سفر های استانی رئیس جمهور توقعات افراد را بالا برده و به نظر می رسدکه نویسنده این وبلاگ(یعنی بنده) از دولت انتظار دارد که برای اتومبیلش به جای بنزین یا گاز، سوخت اتمی به وی تحویل دهند.اما اینطور نیست.عجله نکنید الان راه اکتشافی خود را خدمتتان عرضه می دارم.ولی بدانید و آگاه باشید که برای پیدا کردن این راه، وبگردیها کرده ام و مرارتها کشیده ام و اگر در آینده بنده بر حسب اتفاق خواننده شوم اولین ترانه ام چنین آغاز خواهد شد: من برای راه تازه وبگردیها کرده ام وبگردیها کرده ام من برای مشکل سوخت خون دلها خورده ام خون دلها خورده ام خوب به نظر می رسد که خیلی ها نپسندیدند و مقبول نیفتاد. مدلش خیلی پایین است و با جامعه مدنی امروز سازگار نیست.البته خلافکاری راننده آن را که در حال رانندگی با تلفن همراه صحبت می کند،به پای وسیله نقلیه نگذارید.اگر ایشان با بنز سلطنتی هم رانندگی می کرد در اصل صحبت با تلفن همراه،هیچ فرقی ایجاد نمی کرد.برای کسانی که نمونه اول را نپسندیدند مدل بالاتر و با کیفیت بهتر سراغ دارم.لطفا پس از دیدن یک کارت سوخت باطل شده دیگر ،مدل بالاتر را ببینید اما دیگر چانه نزنید.انسان خوب نیست زیاد مشکل پسند باشد.
|
به نام خدا
ترجمه با دخل و تصرف:خودم
کدام نوزاد است که گریه او منادی المپیک 2008 پکن خواهد بود؟از والدین آتی آنان سئوال کنید،همین حالا. برای بسیاری از زوجهای چینی،اکتبر زمان بجایی برای حاملگی می باشد، چون آنان امیدوارند که یک نوزاد المپیک داشته باشند که در ساعت هشت وهشت دقیقه عصر روز هشتم آگوست2008 به دنیا بیاید.زمانی که مراسم افتتاحیه بازیهای المپیک شروع خواهد شد. یک پدر آینده به نام( لی)در گووانگژو پایتخت استان گووانگ دونگ در جنوب چین می گوید:میزبانی بازیهای المپیک یک موقعیت بی نظیر است.اگر همسر من آنقدر خوش شانس باشد که نوزاد المپیک به دنیا بیاورد،این شانس چیزی بیش از یک مسرت خانوادگی است. لی و خانمش که هر دو کارمند کشوری در گووانگژو هستند در طول تعطیلات یک هفته ای روز ملی، در کشمکشها و فعالیتهای استفاده کنندگان از تعطیلات شرکت نکردند،بلکه مانند خیلی از زوجهای جوان دیگر،اقامت در منزل را برگزیدند تا حساب وقت را نگه دارند و بتوانند در روز هشتم آگوست صاحب یک نوزاد شوند. در حالیکه این والدین مشتاق باالقوه برنامه دارند که درحالیکه یک نفر دیگر به خانواده آنها اضافه می شود،بازیهای المپیک را جشن بگیرند،کشور میزبان، چین،خود را مهیای یک رشد بی سابقه نوزادان می نماید.اولین نسلی که تحت سیاست تک فرزندی متولد شده است،اکنون به سن بچه دار شدن رسیده است،و همچنین آمیخته ای از خرافات سنتی و گرایشهای نو منجر به موج غیر طبیعی جمعیت شده است. سال 2000 بیش از 36 میلیون نوزاد به خود دید،(نوزادان هزاره)که این تعداد دو برابر نوزادان سال 1999 و همچنین 2001 می باشد.هفت سال بعد،اکنون این کشور از 18 فوریه شاهد تراکم جدیدی از ولادت نوزاد می باشد.18 فوریه آغاز سال قمری خوک است.بسیاری از زوجها سعی می کنند نوزادان سال خوک داشته باشند.در نتیجه آنها در سال خوک طلایی، زندگی شاد و سعادتمندانه ای را خواهند داشت.زیرا خوک سمبل طلا می باشد،یکی از پنج عنصر روی زمین. در نتیجه ،بر اساس اعلام خبرگزاری زینگ هووا،تعداد ولادت نوزاد به مرز 20 میلیون خواهد رسید و با تب (نوزاد المپیک)، از این عدد هم بالاتر خواهد رفت. افزایش بی سابقه تعداد نوزادان پیش از این باعث فشار بر مدارس و بیمارستانها و در وحله بعد بر بازار کار شده است.کارشناسان اعلام خطز کرده اند که زاد و ولد های اختیاری و بی رویه و غیر معقول،می تواند منجر به کمبود منابع اجتماعی گردد. یوهای استاد جامعه شناسی دانشگاه فودان شانگهای می گوید: شتاب زاد و ولد موجب یک سری کمبود ها از زمان تولد تا موقع جستجوی کار خواهد شد. سال گذشته زمانی که نوزادان هزاره به سن مدرسه رسیدند،گزارش شد که ظرفیت همه مدارس تکمیل گردید.مدارس ابتدایی در لانژو مرکز استان گانسو در شمال غربی چین شاهد افزایش 10 تا 30 در صدی ثبت نام در سال 2006 بودند. والدینی که در سال خوک بچه دار شدند،دریافتند که مراحل وضع حمل در یک بیمارستان خوب و پیدا کردن یک بچه نگهدار،یک هفت خوان عاجز کننده است،زیرا تخت های بیمارستان و پرستاران بچه قبلا رزرو شده بودند. توضیح عکس:یک پرستار در حال ماساژ دادن نوزادان در یک زایشگاه در زینینگ در استان کینقای در شمال غربی چین می باشد.(19 فوریه 2007) منبع:سایت چاینا دیلی http://www.chinadaily.com.cn/china/2007-10/12/content_6170207.htm
تا مطلب بعد خدا نگهدار
|
به نام خدا و اما مطلب(نا مطلب) امروز:
راستش را بخواهید می خواستم برای عید سعید فطر چیز جالب و در عین حال بدیعی را برای دوستان در وبلاگ بزنم.هر چه فکرش را کردم،چیز خاصی توجهم را جلب نکرد.بضاعت علمی اینجانب هم در حدی نیست که مطلب ناب سیاسی،اجتماعی یا مذهبی بنگارم.از طرفی آنقدر مطالب فوق الذکر توسط دوستان فاضل،اندیشمند،خوش فکر و متعهد در پارسی بلاگ ارائه می شود که به هیچ وجه از این دیدگاه کمبودی احساس نمی گردد.لذا باز هم به مصداق شعر: چون قافیه تنگ آید شاعر به جفنگ آید |
به نام خدا امان از دست این ایرانیها.اینروزها حسابی سوهان روح اسرائیلیها و اعوان و انصار آنها شده اند حتی در زمینه ورزش. در پایین صفحه اول این روزنامه خلاصه خبر های ورزشی درج شده است که در عکس بعدی می بینید.در این خلاصه ، از امتناع بازیکن تیم آلمان برای بازی در اسرائیل خبر داده شده است. و وقتی که بر روی خلاصه خبر فوق الذکر کلیک میکنید می توانید مشروح خبر را که مربوط به امتناع بازیکن ایرانی الاصل تیم آلمان به نام اشکان دجاگاه برای سفر به اسرائیل است بخوانید. مسئولان آلمانی گفته اند این بازیکن به دلائل شخصی و خانوادگی قادر به سفر به اسرائیل نیست.یعنی به قول خودمان دارند آبروداری می کنند.ولی حالا کیه که باور کنه؟ تا مطلب بعد خدا نگهدار
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||