سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
  • محمدعلی مقامی ( دوشنبه 86/3/14 :: ساعت 2:18 عصر)

  • به نام خدا
    برج زهر مار


     

    امروز در ستون نوشته های منتخب،دیدم که دوست بسیار خوبمان بهار در مطلب اخیر خود تحت عنوان(چرا فقط در دنیای نت؟)به نکته ای بسیار قابل تامل اشاره کرده اند.گر چه ممکن است بعدا این نوشته ایشان بسیار بحث بر انگیز شود اما بالاخره ایشان روی یکی از معضلات جامعه ما انگشت گذاشته اند.من در اینجا نمی خواهم درمورد کم و کیف قضیه و مرزبندی های موجود یا مرزبندی های قابل جایگزینی گفتگو کنم.شاید اصلا در صلاحیت من نباشد.بلکه می خواهم در مورد آنچه خود در این حیطه انجام داده ام سخن بگویم.البته به اختصار، تا خاطر

    دوستان اختصار طلب هم آزرده نشود.
                              

    ضمنا امید وارم آنچه می نویسم حمل بر خود ستا یی ویا خود نشان دادن نگردد.بلکه می خواهم در حیطه کاری خودم موضوع را مورد بررسی  قرار داده باشم و  برای اعتبار بیشتر آنچه که می نویسم به عینیت مسلمی اشاره کرده باشم.


    چند سالی است که اکثر زبان آموزان من خانم ها هستند، آن هم از سنین مختلف.

    از 12 ساله تاحتی در مواردی نزدیک به 50 ساله.در تمام مدت سالهای تدریس خود سعی کرده ام با زبان آموزانم صمیمی باشم و چون ایجاد این صمیمیت در کلاسهایی با متعلمین خانم که کمتر به فکر اتلاف وفت وشیطنت و بیشتر به فکر فراگیری هستند راحت تر است ،چنین به نظر می رسد که در این کار خود بسیار موفق بوده ام.

    چه دلیل منطقی،عقلانی و حتی شرعی وجود دارد که یک خانم با هدف فراگیری یک علم مفید در کلاس من حاضر شود و من همچون برج زهر مار برای مدت نسبتا طولانی برگزاری کلاس وی را تحت فشار روحی و روانی کشنده قرار دهم.

    چطور می توانم انتظار داشته باشم که در طول مدت این چنین کلاسی کسی قادر باشد از من چیزی فرا بگیرد.

    من سعی کرده ام این مشکل را در کلاس های خود حل کنم،البته با حفظ همه ارزشهای اجتماعی و دینی معقول و پذیرفته شده در جامعه اسلامیمان.و دلیل بر صحت قول من اینکه زبان آموزانم حتی با گذشت سالها وقتی با من در محلی برخورد می کنند ابراز محبت می نمایند.همین امسال ،چند روزی بعد از روز معلم

    دو تن از زبان آموزان سابقم خانمها،فروغ خ و فاطمه ب ،که  اکنون دانشجوی  دانشگاه شیراز هستند  در محل برگزاری کلاسهایم به سراغم آمدند و روز معلم را به من تبریک گفتند و حسابی مرا شرمنده کردند.فاطمه دیوان شعر پدرش را به من هدیه داد و هر دو نفر دیوان یکی دیگر از شعرای معروف معاصر را.البته من که برایم امکان پذیرایی وجود نداشت و فقط در زنگ استراحت امکان دیدن آنها را داشتم حسابی شرمنده شان شدم و در اینجا بر خود لازم می دانم مجددا از آنها تشکر و عذز خواهی نمایم.

    در اینجا از استادی نام می برم که همه او را می شنا سند و مستمعینش از هر دو گروه خانمها و آقایان می باشند.حجه الاسلام قرائتی.ایشان در این امر یعنی ایجاد محیطی صمیمی موفق ترین بوده است.

    بنابراین روی سخنم با همکاران آموزگار،دبیر و استاد می باشد چه از گروه خانمها و چه از گروه آقایان.چه آنهایی که با متعلمین مرد و پسر سروکار دارند و چه آنها که به خانمها درس می دهند.سعی کنید در کلاس خود محیطی صمیمی و عاری از استرس برای آنها به وجود بیاورید.البته با حفظ ارزشها.قیافه گرفتن،کلاس گذاشتن و فیلم بازی کردن هیچ دردی را دوا نمی کند و به شخصیت انسان نمی افزاید.
    والسلام



  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    روز و هفته معلم گرامی باد
    یلدا به کام شما باد
    اطلاعیه
    عکس های فسای قدیم-
    حیوانات و مدرنیته
    توهم و تخیل
    توجه
    [عناوین آرشیوشده]