محمدعلی مقامی ( سه شنبه 86/10/25 :: ساعت 10:25 عصر)
به نام خدا
«نبایسته های» فرهنگ عاشورا
با عرض تسلیت مجدد به مناسبت ایام عزاداری سالار شهیدان،لازم است به عرض دوستان و بازدیدکنندگان عزیز برسانم که در پستی که تحت عنوان"آسیب شناسی فرهنگ سیاسی عاشورا"در روز سه شنبه قبل در وبلاگ درج نمودم بنا بود که مطلب کاملی به نظر شما برسد،اما در هنگام درج آن متوجه شدم که امکان درج مطالب بیش از 20000 حرف وجود ندارد.لذا مطلب را به قسمتهای کوچکتر تقسیم نمودم.مطلبی که اکنون به نظر شما بزرگواران می رسد دنباله همان پست است که در پایان آن پست نیز به آن اشاره شده است.
نویسنده:آقای مصطفی جعفرپیشه فرد
منبع:کتابخانه اینترنتی تبیان
عنوان «نبایسته ها» طیفی از مسائل و موضوعاتی را تشکیل می دهد که مراسم و محافل سوگواری باید از آنها منزّه و مبرّا باشند. مرزها و حدودی که باید توسط همگان از شرکت کنندگان و آحاد معمولی مردم تا بانیان و دست اندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیه سرایان و مرثیه خوانان و غیره مراعات گردد و کسی اجازه تخطّی از آن را به خود ندهد. این مرزها و خط های قرمز شرعی ـ عقلی، پاره ای جنبه عملی و رفتاری دارد و پاره ای از آنها بیشتر به جنبه های نظری و فکری ارتباط پیدا می کند.
آنچه در پی می آید، گزارشی مختصر از اهمّ این مرزها است.
1. ارتکاب گناه و تخلّف از شرع
عزاداری و سوگواری در رثای سیدالشهدا(ع) علی رغم پنداری که آن را به عصر صفویه نسبت می دهد، از ضروریات مذهب اهل بیت(ع) است. طبق روایات متواتری که در صفحات گذشته، به گوشه هایی از عناوین آنها اشاره شد، نکوداشت حادثه عاشورا و مصیبت کربلا، عبادتی بزرگ و به گفته امام خمینی(ره) از افضل قربات الی الله شمرده می شود. ولی شرط اولیّه این عبادت عظیم، پرهیز از محرّمات الهی در انجام دادن آن است. مراسم عزاداری چنانچه با کار خلاف شرع و آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمی توان برای آن چندان ارزشی قائل شد. به قول حاج میرزا حسین نوری(ره):
«مستحب هر چند بسیار بزرگ باشد با حرام هر چند در نظر بسیار محقّر باشد، نتواند معارضه کند و طاعت الهی را نتوان به وسیله امری که سبب غضب و سخط اوست به جای آورد و به آن نزد خداوند تبارک و تعالی، متقرب شد بلکه مورد و محلّ تمام مستحبات آن فعلی است که به حب ذات جایز و مباح باشد.»
بر اساس مبانی دینی، هدف توجیه گر وسیله نیست و تنها با استفاده از روش ها و ابزارهای مجاز و مشروع است که اقامه مجالس و مراسم عزاداری عبادت شمرده می شود و این محافل را به اهداف والای نهضت کربلا نزدیک می کند. «انّما یتقبل الله من المتقین.»(مائده/27) آن هنگام که فرزندان آدم قربانی کردند و قربانی یکی پذیرفته و از آنِ دیگری مردود شد هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا «الله» از تقواپیشگان و پرهیزکاران می پذیرد. این سخنی است که در همه جا، ساری و جاری است، از جمله در مراسم حسینی و همچنان که به بازرگان گفته می شود: «الفقه ثم المتجر» باید تمامی دست اندرکاران مجالس عزاداری خامس آل عبا و حسینیه ها و هیآت، وظیفه خود بدانند که احکام فقهی و شرعی مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، دارای آثار ارزشمند معنوی باشد و بوی و عطر سیاست حسینی بگیرد. چگونه می توان در رثای سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولی مراسم او را با ارتکاب گناه سر پا نگه داشت. در حالی که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق اینگونه در میان می گذارد:
«یا فرزدق، انَّ هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان، و اظهروا الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی اموال الفقراء و المساکین و أنا اولی مَنْ قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیل الله تکون کلمة الله هی العلیا؛ امویان پیروی شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کردند. در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب می نوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما می برند و من از هر کس دیگر سزاوار ترم که به یاری دین و عزّت بخشی شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا «کلمة الله» سرفراز و برافراشته شود.»
وقتی روح قیام حسینی، مبارزه با طاعت شیطان و فساد و گناه و چپاول دارائی مستمندان است، چگونه می تواند مجالس نکوداشت آن قیام، همراه با پیروی شیطان و تخلّف از مقرّرات شرع و دین باشد؛ حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع بر پا شود، و هزینه های آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کم کاری، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات و حقوق شرعیه، تأمین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومی و چپاول بیت المال، خیمه حسینی برافراشته گردد، آیا می تواند وسیله تقرّب الی اللّه باشد؟
اگر مرثیه خوانان، از غنا و شیوه های لهوی در مراسم عزاداری بهره جویند و به اسم سبک جدید و نوآوری، به سراغ سبکهای نا مشروع بروند، چگونه می تواند طاعت محسوب شود؟ در حالی که به گفته شیخ انصاری(ره) ادلّه مشروعیت استحباب مرثیه سرایی و گریاندن، نمی تواند مجوز ارتکاب غنا و لهو باشد و در برابر محرّمات قرار گیرد. ادله مستحبات چیزی را مستحب می شمرد که از راه مباح و مشروع تحقق یابد و فی نفسه، محرم نباشد اما هرگاه پای گناه و خلاف شرع به میان آمد، استحباب آن کار نیز نفی خواهد شد.
طبق این معیار است که بر اساس مبانی فقهی، اگر صدای بلندگوی مجالس، مزاحمت برای دیگران فراهم آورد، اگر عزاداری به گونه ای باشد که ضرر جسمی قابل ملاحظه ای برای فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیه سرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخی و مقتل قابل قبول، به قصّه پردازی مشغول شوند و به هدف جلب مستمع و راضی نگه داشتن مخاطب و پُر کردن مجلس، و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنی متشبّث شوند، در این قبیل موارد چگونه می توان مشروعیت این اعمال را امضا کرد، تا چه رسد به پذیرش استحباب و مقرّب بودن آنها؟
آیا وظیفه و تکلیف شرعی گروه های گرداننده و برپاکننده محافل حسینی آن نیست که به متون معتبر و مستندهای صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات خود از مقاتل را بالا ببرند و با تحقیق و تتبّع، به این حرفه مقدّس و ارزشمند که پاداشی جز بهشت ندارد، مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگی جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بُعد تأثیرگذاری و اهمیتی که مجالس سوگواری دارد، در جهت سامان دهی ناهنجاری هایی که ذکر شد یا وجود دارد، اقداماتی انجام دهند؟ به نظر می رسد: همچنان که در سایر رشته های هنری و فرهنگی، دست اندرکاران و تولید کنندگان این آثار آموزش کافی می بینند، می توان مراکزی آموزشی فراهم آورد تا افراد دست اندرکار همچون شاعران و مدّاحان و نویسندگان و روضه خوانان و...به طور تخصّصی اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربی و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و مقتل های مختلف و همچنین احکام فقهی مرتبط با عزاداری و احادیث و روایات این باب و مطالب هنری و اخلاقی لازم برای این رشته ها، به هر چه بهتر و با شکوه تر برگزار شدن مجالس عزاداری خامس آل عبا(ع) طبق شرع کمک کنند. خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران آن را بهتر معرّفی کنند.
حاج میرزا حسین نوری(ره) (م1320ه ق) بیش از یک قرن پیش با دلی سوخته وارد عرصه این جهاد بزرگ علمی شد و به مبارزه با نقل اکاذیب و مطالب بی پایه و اساس و غلوّآلود پرداخت و بی اعتباری کتبی همچون اسرار الشهادة و مفتاح الجنان را به اثبات رسانید و وظیفه روضه خوانان را این دانست که نه تنها مستند نقل خود را بگویند بلکه نباید به مجرّد دیدن خبری و حکایتی در یک کتاب به آن قناعت کنند. او با بیان پاره ای از نمونه های دروغ از مصیبت ها و قصّه ها نوشت:
«الحق جای گریستن است امّا نه بر این مصیبت بی اصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افترا بر امام(ع) در بالای منبر و نهی نکردن آنان که متمکّنند از نهی کردن.»
حاج نوری از کذب خبرهای مبالغه آمیزی همچون ششصدهزار سوار و پانصد هزار پیاده اعلام کردن لشگر دشمن و تعداد مقتولین به دست سیدالشهدا(ع) را سیصد هزار و به دست ابی الفضل(ع) را بیست و پنج هزار شمردن و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانستن، پرده برداشت و به روضه خوانانی که بنای درستکاری دارند، توصیه کرد: از اساتید اهل فنّ جویا شوند و به اغوای شیطان، رسم تازه گویی نگذارند و از هر کتابی هر چند جُنگُ المزخرفات، نقل نکنند.
2. سست کردن پایه های اجتماعی مذهب و دین
یکی دیگر از «نبایسته های رفتاری» در مراسم عزاداری، پرداختن به کارهایی است که پایه های اجتماعی مذهب را سست و تضعیف می کند و آموزه های دینی را در چشمان دوست و دشمن موهون و لرزان جلوه می دهد. یکی از مرزهای فقهی سوگواری برای سالار شهیدان(ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود. رفتارهای موهون ممکن است، با صرف نظر از وهن انگیز بودن، خود، فی نفسه، نیز حرام باشند و ممکن است خودشان، بدون توجّه به وهن انگیزی آنها، مباح و روا باشند. در هر حال وقتی شیوه سوگواری و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضامین القاء شده توسط مرثیه خوانان، به گونه ای بود که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزه های دینی را غیرعقلانی و بی پایه و اساس معرّفی کرد، باید با حساسیّت کامل از این امور اجتناب کرد. به قول حاجی نوری وقتی سخنران هر قصّه و مطلب دروغ و راستی را با هم آمیخت و هر خبر بی پایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامی که مرتکب شده سبب وهن مذهب و افتضاح ملت گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا می انجامد که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است. به گفته شهید قاضی طباطبایی؛ یکی از مضرّات این کار، هر چند از روی محبّت نسبت به سیدالشهدا باشد، آن است که دشمنان تشیّع به خصوص وهّابی مسلک ها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیحها کرده و انکار می کنند، چنانچه ابن تیمیه حرانی حنبلی، با کمال بی حیایی اصل تاریخ و حادثه کربلا را انکار کرده و ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا(ع) را به شام نبرده اند و از خاندان آن حضرت کسی را اسیر نکرده اند.
اگر مصلحانی چون حاجی نوری، یک صد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخی پدیده های عزاداری که موجب وهن مذهب می شود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمی و آگاهی افکار عمومیِ مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و درا ین عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فن آوری اطلاعات بشر را قادر کرده، در زمانی بسیار اندک با استفاده از شیوه های نوین رسانه ای و نرم افزاری هر پیامی را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانی، هرگاه مطلبی بی پایه گفته یا نوشته شود، یا رفتاری ناصحیح و نامعقول از گروهی سر زند یا شعار و رثایی غلوآلود و شرک آمیز سرداده و خوانده شود، فوراً این قبیل شعار، گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره می شود و زمینه را برای دشمنانی که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت(ع) و مسلمانان می باشند، فراهم می آورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیری را بر جای خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است.
به ویژه در حال حاضر که در پی وقوع انقلاب اسلامی، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بین المللی در مبارزه با قدرتهای شیطانی و افشای چهره واقعی استکبار جهانی به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین(ع) در خطر می بینند، آماده اند با هر بهانه ای سیل خروشان امواج تبلیغی خود را گسیل دارند و افکار عمومی جهانیان، به ویژه جوانان آرمان گرای مسلمان و حقّ طلب را که اکنون در بسیاری از مناطق حسّاس همچون لبنان و فلسطین به سوی اهداف حسین(ع) جلب شده است، منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین(ع) مأیوس گردانند. بر اساس همین هوشمندی و زمان شناسی است که فقیهان بزرگی همچون امام خمینی(ره) عزاداریِ موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند. معمار جمهوری اسلامی با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنت های سابق باقی باشد و دسته جات سینه زنی و نوحه خوانی به همان قوت خودش باشد و سینه زنی و نوحه خوانی ها را رمز پیروزی ملّت می شمرد و هشدار می داد که قلمفرساها، با اسامی مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند. با این همه نسبت به جهات غیر شرعی عزاداری حساس بود و می فرمود:
«ما و هیچ یک از دینداران نمی گوئیم که با این اسم هر کس، هر کاری می کند خوبست.»
در همین ارتباط، از کارهای ناروایی که بسیاری از اوقات وهن مذهب را نیز در پی دارد و پرهیز از آن ضروری است. رقابت های ناسالمی است که گاهی میان دسته جات عزاداری و هیئت های مذهبی بروز می کند و موجب دودستگی و پراکندگی می گردد، چشم و هم چشمی در محافل سوگواری و عاشورائیان سمّ مهلک و کشنده ای است که اهداف عزاداری را زیر سؤال می برد و جوانان عاشق ابی عبدالله(ع) را دلسرد می کند. میرزای نائینی(ره) فقیه بزرگ عصر مشروطیّت، در پاسخ استفتائی که از اهالی بصره و اطراف آن در باره به راه انداختن دسته جات و مواکب عزاداری به ایشان رسیده بود، می نویسد:
«بیرون آمدن دسته ها در کوچه و خیابانها، از آشکارترین مصادیق عزاداری و رسانیدن پیام حسینی به دور و نزدیک است و اشکالی ندارد.»
ولی در ادامه تأکید می کند:
«لکنّ اللازم تنزیه هذا الشعار العظیم عما لایلیق بعبادة مثله من غناء او استعمال الات اللهو و التدافع فی التقدم و التأخّر بین اهل محلّتین و نحو ذلک و لو اتّفق شی ء من ذلک فذلک الحرام الواقع فی البین هو المحرم و لا تسری حرمته الی مواکب العزاء؛ لیکن لازم است، این شعار بزرگ از هر کار ناپسند که شایسته برای چنین عبادتی نیست، پاک باشد. از خوانندگی حرام و به کارگیری ابزار لهو و رقابت دسته جات در جلو و عقب افتادن از یکدیگر و نزاع بین دو محلّه و مانند آن باید پرهیز شود، اگر این قبیل اتفاقات و کارهای ناپسندی رخ دهد، حرام است، هر چند حرام بودن آن به حرکت دسته برای عزاداری سرایت نمی کند.»
این پاسخ که در 5 ربیع الاول 1345ه ق تحریر شده، توسط ده نفر از فقهاء بزرگ همچون حضرات آیات حکیم، خویی و کاشف الغطاء نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
3. تحریف لفظی و معنوی عاشورا
از سر فصل های مهم نبایدهای عاشورا که در بحث آسیب شناسی، مهمترین بخش را تشکیل می دهد و به ابعاد مختلف فکری و نظری و اعتقادی عاشورا مربوط می شود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاع رسانی نسبت به آن است. اهمیّت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند می خورد و تأثیری ژرف در سرنوشت حال و آینده جامعه دارد.
شخصیت فرهیخته و زمان شناسی که با دقت بر روی واژه «تحریف» بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرّفی کرد، شهید آیت الله مطهری(ره) است. از نگاه وی که به پیشتازی حاجی نوری در این موضوع تأکید دارد، اگر کاری کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلاً، آن مقصودی را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، این تحریف است.
البته تحریف همچنان که در یک سخن عادی ممکن است رخ دهد، می تواند در یک موضوع بزرگ اجتماعی رخنه کند، تحریف هر چند، نباید بشود و محکوم است ولی اگر در سخن عادی باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی زند و در مسیر اجتماعی انحراف ایجاد نمی کند. ولی اگر یک موضوع اجتماعی بزرگ تحریف شود، مثلاً تحریف کردن شخصیتها، آنان که قولشان، عمل و خُلقشان برای مردم نمونه و حجّت است، خیلی خطرناک است. حادثه کربلا، حادثه ای بزرگ است که در تربیت و خُلق و خوی ما اثر جدّی دارد. حادثه ای که میلیون ها نفر و قهراً میلیون ها ساعت برای آن صرف می شود و مبالغ هنگفتی هزینه مادّی آن می گردد، تحریف در چنین حادثه ای ضررهای جبران ناپذیر دارد.
در باره عوامل تحریف، استاد مطهری(ره) از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازی به عنوان عوامل عمومی تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد می کند، پس از آن عامل سومی به عنوان عامل خاصّ که تنها مربوط به حادثه کربلاست یاد می کند، عاملی که موجب گشت استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود. برای رسیدن به هدفی مقدس عدّه ای گفتند: گریستن بر امام حسین(ع) هدفی مقدّس و منزه است و برای رسیدن و انجام دادن آن، هر کاری مجاز و رواست، در نتیجه افرادی در این قضیه دست به جعل و تحریف زدند.
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهری(ره) در ارتباط با تحریف عاشورا، بحث انواع تحریف است. او تحریف را به دو گونه لفظی و معنوی تقسیم می کند. تحریف لفظی، عوض کردن ظاهر یک چیز است، تصرّف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و کم و زیاد کردن آن، تحریف لفظی است. تمامی قصّه ها و حکایات بی پایه و اساس که در باره حادثه کربلا گفته شده و در نقل های تاریخی غیر معتبر انعکاس یافته و در کتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نوری(ره) به آن اشاره شده، از مصادیق تحریف لفظی عاشورا شمرده می شود. امّا تحریف معنوی که صد بار خطرناک تر از تحریف لفظی است آن است که مثلاً یک جمله، بدون کم و زیاد کردن الفاظ آن، به گونه ای تفسیر و توجیه شود که درست بر خلاف و ضدّ معنای واقعی آن باشد. نمونه این تحریف را نسبت به روایت پیامبر اسلام(ص) «یا عمّار تقتلک الفئة الباغیة؛ ای عمار گروهی باغی و سرکش تو را می کشند»، شاهدیم. در جنگ صفّین وقتی عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید، یک مرتبه فریاد از همه جا بلند شد که معاویه و یارانش باطل و سرکش اند، چون قاتل عمّار می باشند. اینجا بود که معاویه دست به تحریف معنوی روایت زد و اعلام کرد: ما کشنده عمار نیستیم، عمار را علی(ع) کشت که او را به صفین آورد و موجب کشتنش را فراهم کرد. تحریف معنوی یک حادثه تاریخی به این است که علل و انگیزه ها یا اهداف آن به گونه ای بیان و تفسیر شود که بر خلاف اصل آن باشد.
تحریف های معنوی حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملی دارد و از سوی دیگر اهداف و اغراض عالی، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیده اند، عدّه ای عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضت حسینی را به گونه ای تفسیر کرده اند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر می کند و آن را دگرگونه جلوه می دهد یا اهداف آن را به گونه ای معرّفی می کند که با اهداف واقعی آن و متون تاریخی مستند و پژوهش های عمیق علمی ناسازگار است. آنچه در پی می آید، گزارش گونه ای از این تحریفات است.
عاشورا، کفّاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوی که هدف اصلی قیام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه می دهد، پنداری است که بسیاری از افراد قشری و شاید مقدس دارند و می گویند: امام حسین(ع) برای بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد. اینان با تشبّث به روایاتی که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا(ع) را بر می شمرد و تشویق و ترغیب به عزاداری می کند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برین می داند، تمامی اهداف حسینی را به یکباره فراموش می کنند و نوعی اباحه گری و روایی گناه را ترویج می کنند. شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح(ع) را فادی لقب می دهند و به دار آویخته شدن او را ،کفاره معاصی امّت او می پندارند.
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینی، کالبدی می شود، بی روح و بی خاصیت، بلکه وسیله و ابزاری می گردد، در دست کسانی که صددرصد در برابر اهداف حسینی قرار گرفته اند. این تحریف هدف امام حسین را دقیقاً وارونه و بر عکس می کند. اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعت الله و عصیان شیطان و اقامه ارزشهای دینی بود، در این تفسیر، کاملاً، این اهداف منسوخ می شود وجای آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزاداری، بدون ذکر معارف دینی و احکام شرعی، می گیرد. در این تحریف، عاشورا، می تواند ابزاری گردد در دستان افرادی که از نظر شخصیت و چهره واقعی، تفاوتی با امویان و قتله امام حسین(ع) ندارند، کسانی که اگر در محرم 61هجری بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار می گرفتند.
در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازی دقیق و استفاده از کلمات امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بی اساسی این تحریف برداشت گونه را برای عموم مردم آشکار گردانند.
عاشورا، تکلیف خصوصی امام حسین(ع)
تحریف دیگری که چه بسا در قالب برداشتی علمی از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا می پردازد و آن را وظیفه شرعی و تکلیف خصوصی سیدالشهدا(ع) معرّفی می کند. طبق این برداشت مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا را، قضیه ای بدانیم که از ابتدای خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امام حسین(ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلی الهی عمل و خود را قربانی و فدا کند. در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زبیر : «انّ رسول الله(ص) قد امرنی بامرٍ و انا ماض فیه؛ پیامبر(ص) مرا مأمور به فرمانی کرده که به دنبال آن می باشم» و سخن ایشان به محمّد حنفیه «اتانی رسول الله(ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا؛ پیامبر(ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند می خواهد مرا کشته ببینید»، می تواند مستند این برداشت قرار گیرد. همچنین روایات فراوانی که نشان می دهد، پیامبران و اولیای الهی همچون: نوح، ابراهیم، ذکریّا، عیسی، یوشع بن نون و پیامبر خاتم(ص) از وقوع قتل امام حسین(ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بوده اند گویا حادثه کربلا، حادثه ای خاصّ و مخصوص فرزند رسول خاتم(ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امام حسین(ع) چاره ای جز انجام دادن آن را نداشته است.
این برداشت به ظاهر علمی و مستند، تحریفی ماهرانه است که به قول شهید مطهری(ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم می کند. وقتی گفته شد دستور خصوصی، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروی بودن، بیرون رانده شده و نشان داده شده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهی، اسلام دستور عمومی ندارد، تنها تکلیف خصوصی امام حسین(ع) بوده است که در برابر این ناهنجاری ها بایستد و جان فدا کند. خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین(ع) را از اسوه بودن می اندازد و نیروی حرکت و الگوی قیام را از ملل عالم که می خواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایی یابند و به حق و عدالت و پاکی روی آورند، می گیرد.
منقولات تاریخی و روایاتِ مستند این برداشت، که فرمان پیامبر (ص) را به امام حسین(ع) منعکس می کند و از مطلع بودن اولیای بزرگ الهی از جریان کربلا خبر می دهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا(ع) به عنوان امام معصوم؛ که سیره و روش او سنت است و حجّت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظّفند در برابر بی عدالتی و اسلام زدایی امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهی و حقوق انسانی دفاع کنند. امام خمینی(ره) در همین زمینه می فرماید:
«حضرت سیدالشهدا،سلام الله علیه، به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.»
و می فرماید:
«عمل امام حسین، سلام الله علیه، دستور است برای همه، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.»
عاشورا و تحریف های نو
نکته درخور اهمّیت، در بحث آسیب شناسی وقایع و فرهنگ ها، آن است که با گذشت زمان و سپری شدن شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه، تحریف ها نیز دگرگون شده و رنگ عوض می کند چنین نیست که تحریفی تا ابد بماند، تحریف پرده و پوششی است که با آشکار شدن حقیقت، رخ در نقاب کشیده و همچون کف روی آب، نابود و مضمحل می گردد.
«کذلک یضرب الله الحقّ و الباطل، فامّا الزبد فیذهب جفاءً و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض...»(رعد/17.).
اما رفتن و اضمحلال مصداقی از مصادیق تحریف، بدان معنا نیست که خطر تحریف به کلّی از میان رفته باشد، بلکه عمر گونه ای از تحریف به سر می آید و گونه ای دیگر که چه بسا پیچیده تر است، قارچ گونه سر از زمین بر می آورد و مانع نورافشانی حقیقت یک واقعه یا مکتب می شود.
با این مقدمه، در بررسی تحریف های معنوی عاشورا، باید اذعان کرد، دو تحریف پیش گفته، تحریفهایی بود که در دهه های گذشته و پیش از انقلاب اسلامی، جولانگاه زیادی داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگری حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگانی چون شهید مطهری، تا حدودی، زوایای پنهان آن تحریف و آسیب ها پدیدار گشت، هر چند خطر آنها را نمی توان صددرصد منتفی شمرد و امکان بروز آنها با شیوه ها و قرائت هایی نوین وجود دارد. ولی در این سالهای اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پاره ای محافل و نشریّات، زمزمه هایی به گوش می رسد که از تکوین نطفه هایی نو از تحریفات جدید خبر می دهد. امروزه با ادبیاتی متفاوت و گویش هایی نوین، مطالبی پیرامون فرهنگ عاشورا بیان می شود که می تواند نشانگر برخی بیماری ها باشد. پیش از این در مقاله «پیوند دین و سیاست در گفتمان عاشورا»، گوشه هایی از این آسیب ها که در قالب برداشت جدید از فرهنگ عاشورا و تغییر برداشت سیاسی از آن، ارائه می شد، بررسی شد. در اینجا به طور فشرده و گذرا، به نشانه هایی دیگر که عمدتاً بر محور تضعیف پایگاه اجتماعی فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمرکز است و در مقام تقدّس زدایی از عاشورا و خشونت زا معرفی کردن فرهنگ آن می باشد، می توان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتی دیگر واگذار کرد.
اینکه اخیراً برخی افراد، عزاداری امام حسین(ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان می شمرند که مردم تا پیش از دوره صفویّه برای نه گفتن به حکومت، به آن می پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینی عزاداری امام حسین(ع) این آیین ها در خدمت حکومت قرار گرفت، اینکه میان امام حسین(ع) با تراژدی های افسانه ای همچون آنتیگونه، تامس موروجان پروکتور مقایسه می شود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء می گردد، اینکه می گویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امام حسین(ع) خبری نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینه توزی و عنصر خشونت و خونریزی را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست.» اینکه القاء می شود «پیامبر(ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهای همان جنگ ها بود و خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد» اینکه؛ فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده می شود، اینکه پیشنهاد تغییر زیارتنامه امام حسین(ع) و جایگزینی «آزادی» به جای «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» داده می شود، اینکه، برای قرنها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلی جز تأثّر و حزن ارزیابی نمی شود، و مواردی از این قبیل، نشانه هایی از این واقعیّت است که جامعیّت و تقدّس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبی به ظاهر زیبا و فریبا، با آسیب هایی جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب ها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرف اندیشی و نکته سنجی همه جانبه است.
نتیجه القائاتی نظیر القائات بالا، بی خاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتب سازنده از دست ملتهای ستمدیده است. آیا به راستی عاشورا جنبه های اساطیری و افسانه ای دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالی که از شگفتی های حماسه کربلا آن است که تمامی خصوصیات و ویژگیهای آن حادثه، با ذکر جزئی ترین مسائل، در سینه تاریخ مضبوط است و متون تاریخی و روایی مستند، به طور دقیق، این واقعیّت را گزارش می کنند، البته ممکن است در برخی نوشته جات غیر معتبر مطالبی مبالغه آمیز و اغراقی مطرح شده باشد که جنبه اسطوره ای داشته باشد ولی این دلیل نمی شود که این سند مقدّس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانه ها مقایسه کنیم. به قول شهید مطهری، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم. نه اینکه به این تحریف دامن بزنیم.
آیین عزاداری سید مظلومان(ع) چنانچه در صفحات پیشین گذشت، چه ربطی به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالی که این آیین از زمان ائمه اطهار(ع) و از همان روز عاشورا، معماری شد، برای آنکه عاشورا، به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبد جوامع به جریان افتد و به آنها حیات طیّبه و زندگی شرافتمندانه هدیه کند. عاشورا ، توسط ولیّ مطلق الهی و عبد صالح و انسان کامل و معصومی چون سیدالشهداء(ع) و نه یک موجود اساطیری آفریده شد، برای آنکه شاخص حرکت تعالی بشر باشد و با انگشت اشاره اش، سمت و سوی زندگی را نشان دهد. عاشورا، دو چهره دارد، همچنان که در آن رحمت، رأفت و عشق به همه خوبی ها و زیبایی ها موج می زند، چهره دیگر آن زشتی و شیطنت و فساد و تباهی است و انسان عاشورایی همچنان که درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن می کند، نمی تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و کشندگان امام حسین(ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد. شیعه تولّی و تبرّی را یک جا دارد و از هیچ یک از این دو، به بهانه دیگری غافل نمی شود. امروزه هر چند کشندگان امام حسین(ع) جز نام ننگ، چیزی برای خود باقی نگذاشته اند، ولی نمی توان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکر امویان بود و تا زمانی که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا(ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم می یابد، از این رو است که در دعای ندبه می خوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا».
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمی توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه های پلورالیستی، منکر حقّ و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت. اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست. تولّی و تبرّی و خودی و غیر خودی از مباحث عمیق قرآنی است:
«لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادّون من حادّ الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم...اولئک حزب الله؛ (مجادله/22) نمی یابی مؤمنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانی باشند که مخالفت با خدا و رسول او می کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند. اینها حزب خدایند.»
از این رو است که بر طبق روایات اهل بیت(ع) همچنان که سلام بر امام حسین(ع) عبادت است و فضیلت فراوانی دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادی دارد.
امام رضا(ع) به ریّان بن شبیب فرمود:
«یابن شبیب ان سرّک ان تسکن الغرف المبنّیة فی الجنة مع النبی و اله فالعن قتلة الحسین(ع)؛ ای فرزند شبیب، اگر خشنود می شوی که در غرفه های بهشتی، در جوار پیامبر و آل او سکنی گزینی، قاتلان امام حسین(ع) را نفرین کن.»
لذا کمتر زیارتی از زیارات امام حسین(ع) را می توان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد، با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم(ع) و اهل بیت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیاری از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمی باشد.
منبع کتابخانه اینترنتی تبیان
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19665&Language=1
تا مطلب بعد خدا نگهدار
پست الکترونیکی:
mamaghami@gmail.com
mamaghami@yahoo.com