به نام خدا
مناظره با شیطان زمانی که هنوز برای ثبت نام نمایندگی مجلس فرصت باقی بود،یکروز شیطان لعین رجیم توی رگ و پوستم رفته بود و فشار روی فشار که بروم و من هم برای مجلس ثبت نام نمایم.از آنجا که"آرزوها بر جوانان عیب نیست"کمی وسوسه شدم که نکند حق با شیطان است.گرچه فرزندان آدم در خیلی موارد چشم بسته تسلیم وسوسه های شیطان می شوند،ولی من کمی در این مورد تامل کردم و با شیطان به بحث و جدل پرداختم.گفتم: ای لعین رجیم، مرا وسوسه ننما.من کلاسی دارم و درسی و بحثی. من برای مجلس ساخته نشده ام .گیرم که خود را کاندید نمایم.اگر احتمال آراء محدودی برای من وجود دارد که هیچ، ولی اگر آراء زیادی برایم پیش بینی می شود،افرادی سعی خواهند کرد که با استفاده از دو ضلع مثلث زر و زور و تزویر (که زر و تزویر آن مد نظر می باشد ) مرا بانصرافانند،یعنی لازم شود که انصراف دهم.در این جا شیطان سعی کرد مرا تشجیع نماید و گفت:غم مدار.اگر مقاوم باشی و تن به انصراف ندهی طبق مقررات جاری مملکتی تایید خواهی شد.گفتم : گیرم که صلاحیتم تایید شود،کاندیداتوری سرمایه می خواهد.حد اقل ملیونها تومان خرج دارد.گفت: تو خود را کاندید کن،فوج فوج برایت پشتیبان یا به قول امروزیها اسپانسر پیدا می شود.گفتم:حالا این انتخاب شدن چه ره آوردی برای من دارد.گفت:چون انتخاب شوی،می توانی مسئولین مملکتی را در منگنه بگذاری تا همه مقامات و دست اندر کاران شهری را از بچه های محله دم قنات انتخاب کنند.(محله دم قنات یا محله بالا نام یکی از محلات قدیمی فسا می باشد که بنده ی کمترین در آن رشد و نمو کرده ام.)و طوری عمل نمایی که بجای عبارت" محله ی دم قنات فسا "عبارت "فسای محله ی دم قنات" معمول گردد.گفتم: به فرض هم که یک بار برای مجلس انتخاب شدم،با این قوم و خویش بازی که تو داری به من آموزش می دهی،در دور بعد عمرا کسی به من رای دهد. گفت: مثل این که اصلا سرت توی حساب نیست.تا آن موقع کلی نوچه و یار و غار پیدا کرده ای.همه جا و هر موقع ،حتی زمانی که طبق عرف انتخاباتی ،تبلیغ کردن پسندیده نیست،آنها برایت تبلیغ خواهند کرد.نوچه هایت حتی حرکت ابر های باران زا را به طرف شهرتان،ناشی از اقدامات و تحرکات تو قلمداد خواهند کرد.گفتم: ای ملعون ،کاری که تو پیشنهاد می کنی باعث خواهد شد که لج مردم بیشتر بالا بیاید و در تصمیم خود به عدم رای دادن به من مصمم تر گردند.گفت:ای بنده خل و چل خدا،به فرض هم که بار دوم انتخاب نشوی،همان یک دور برای خودت و فرزندانت و نوادگانت کفایت می کند.دوباره به دل سیاه شیطان لعنت فرستادم و گفتم: ای ملعون،سعی نکن مرا بفریبی.آنچه را که تو برایم رقم زده ای نمی خواهم.کاندیداتوری مجلس را برای کسانی می گذارم که احیانا استحقاقش را دارند ویا کسانی که از قبل کلی برای آن سر خارانده اند.شیطان گفت: برو ای مدرس بیچاره. سزاوار آنی که تا آخر عمر به کلاس بروی و از صبح تا ظهر یا از ظهر تا شب در سر کلاس گلوی خودت را پاره کنی.گفتم: تا کور شود هر آن که نتواند دید. تا مطلب بعد خدا نگهدار. پست الکترونیکی: mamaghami@gmail.com
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||