به نام خدا معلولین را دریابید جامعه صحبت کنم.گر چه فشارهای روانی وارده بر افراد معلول آنچنان زیاد و در مواردی دردناک است که معلول بودن، غنی و فقیر سرش نمی شود و همه افراد معلول نیاز جدی و منطقی به پشتیبانی همه جانبه جامعه و دستگاه حکومتی مملکت دارند،ولی بحث اصلی من در مورد معلولینی است که نیاز مبرم و فوری به مساعدت، آن هم برای نیاز های خیلی ابتدایی و پیش پا افتاده خویش دارند. یکی از همکاران بسیار عزیز من که هم مدرس کانون است و هم در دانشگاه تدریس می کند و از نظر سنی خیلی از من جوان تر می باشد،از معلولیت ناحیه پاها رنج می برد. ایشان برای زندگی روز مره خود از وسایل کمک حرکتی استفاده می کند.من تا کنون و تا قبل از روز شنبه همین هفته هیچ آثار غمزدگی در وی نیافته بودم.از روحیه بسیار بالایی بر خوردار و در کار تدریس خود نیز بسیار موفق است و من به وجود همکاری موفق و موثر و برخوردار از تعهد شغلی همچون ایشان مباهات و افتخار می نمایم. بعد از ظهر روز شنبه که به دفتر مدرسین آمد،وی را ناراحت و غمگین یافتم.خودش سر صحبت را باز کرد.صبح آن روز برای تعویض قطعه ای از کفش مخصوصش به بهزیستی شیراز مراجعه کرده بود و برای آن قطعه 150 هزار تومان داده بود ولی او از این امر گله ای نداشت.او می گفت: خدا را شکر دستم به دهانم می رسد و مشکلی نیست.چیزی که ایشان را آزار داده بود حضور مادری با فرزند معلول خردسالش در بهزیستی شیراز بود.او می گفت:آن مادر که بچه اش از ناحیه پا معلول بود از مرودشت برای کفش مخصوص فرزندش به بهزیستی شیراز مراجعه کرده بود.قیمت کفش 15 هزار تومان بود.زن که به نظر می رسید خیلی زن مقاومی باشد،به مسئول مربوطه می گفت که برایش امکان پرداخت پول وجود ندارد.و تقاضای تخفیف کامل بهای کفش را داشت.دوستم ادامه داد:وقتی که بیشتر دقت کردم دریافتم که بچه که در بغل مادر بود نه تنها فلج،بلکه نابینا هم بود.وقتی که مسئول مربوطه پرسید که:برای چه من باید تخفیف دهم،مادر توانش تمام شد و گفت برای این که ثواب دارد. همکار من در حالی که به این جای داستان رسید ناگهان زار زار زیر گریه زد که من از گریه وی منقلب شدم.تا حالا وی را چنین ندیده بودم.
ظاهرا این همکار با دیدن آن صحنه از پشت سر به مسئول مربوطه اشاره کرده بود که وی بهای کفش را خواهد پرداخت و بعد از آن هم به گوشه ای رفته بود و کلی گریه کرده بود. بله دوستان عزیز ،در جامعه معلولین زیادی حضور دارند که اگر از ناحیه سازمانها و موسسات ذیربط حمایت نشوند،خود و خانواده شان به مشقت می افتند.
دوست و همکار من از قول همان مسئول تعریف می کرد که در بهزیستی شیراز هنوز از تجهیزات و تسهیلاتی استفاده می کنند که در زمان نخست وزیری شهید رجایی برای آنها تهیه شده و چون با دلسوزی و دقت نظر در آن زمان خریداری شده است همچنان دوام آورده و هنوز قابل استفاده است.
همچنین مسئول مذکور درد دل کرده بود که از زمانی که فلان شخص به فلان منصب رسید همه بودجه های بهزیستی را قطع کردند.
اکنون که یکی از شعار های دولت نهم کمک به محرومین جامعه است و در این مسیر نیز اقداماتی صورت گرفته است،جا دارد که مسئولین بلند پایه کشور،برای رضای خدا و به پیروی از منویات رهبر خردمند انقلاب و تاسی به آرمانهای رئیس جمهور مردمی، اهتمام ویژه ای در مورد معلولین و افرادی که به هر نحوی تحت پوشش بهزیستی قرار دارند به خرج داده و بودجه های کافی را که جوابگوی نیاز های این سازمان می باشد به آن اختصاص دهند.چون افراد تحت پوشش بهزیستی از هر گروه اجتماعی که باشند در زمره محرومین به حساب می آیند. |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||