به نام خدا چرا بهار دیگر ننوشت؟
عصر روز جمعه 25 آبانماه که به وبلاگ کلک بهار رفتم،متوجه شدم که خواهر بسیار گرانقدرمان بهار وبلاگ خود را صبح همان روز بروز کرده و اعلام نموده که آخرین پست خود را می نگارد.ضمن این که بسیار دلگیر شدم ،حس ششم به من گفت که باید کسی او را سخت رنجانده باشد.خواستم برایش کامنت بگذارم،متوجه شدم که صفحه نظرات آن پست را هم غیر فعال کرده است.به پست قبلی وی(بند بازی)مراجعه کردم و صفحه نظرات را باز نمودم.دیدم دو نفر دیگر از دوستان،قبل از من آمده اند و در ارتباط با همین امر نظر گذاشته اند. من هم دست بکار شدم و برایش یک کامنت گذاشتم. بعد مقداری در صفحه نظریات وبلاگ غور و غوص نمودم ولی چیزی دستگیرم نشد.در هر حال هر چه باشد قدر مسلم این است که کسی با کار بسیار نابجایی موجب رنجش ایشان را فراهم آورده است.تا حدی که تصمیم گرفته است که عطای وبلاگ نویسی را به لقایش ببخشد و این کار را بوسیده و به کنار بگذارد.و حالا تازه فهمیدم که زمانی که من پست(یاد دوستان وبلاگ نویس)را نوشته بودم،چرا در وبلاگم چنین نظر گذاشته بود. از آنجا که این همکار وبلاگ نویس برای مسن تر ها خواهری بزرگوار و برای جوانتر ها خاله ای دلسوز و در عرصه پارسی بلاگ وبلاگ نویسی فعال می باشد بر آن شدم که با درج پست ویژه ای از ایشان و کار وبلاگ نویسی ایشان تقدیر نمایم.ممکن است بعضی بر من خرده بگیرند و این کار را کاری غیر ضروری بپندارند.یا آن که آن را همفکری کامل این جانب با همه دید گاه های ایشان تلقی نمایند.اما باید در نظر داشت که ایشان حتی در موارد اختلاف عقیده حاضر هستند بطور مسالمت آمیز با افراد به بحث بپردازند و نهایتا اگر بحث به جایی نمی رسد،ایشان سعی می کنند به عقاید دیگران احترام بگذارند و کسی را مورد بی احترامی و توهین قرار ندهند. این هم آخرین نظر ایشان که در وبلاگ اینجانب برای مطلب(خواب بودم خواب می دیدم)درج شده است.
و اما برای دوستان ایشان دو گالری دارم. گالری دوم:گالری تصاویر نظرات مدیر محترم وبلاگ کلک بهار در وبلاگ این جانب می باشد.برای دیدن این گالری بر روی لینک زیر کلیک نمایید. تا مطلب بعد خدا نگهدار
پست الکترونیکی: |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||