به نام خدا عصر روز جمعه پس از آن که تمام روز را در خانه به استراحت و همچنین وبگردی پرداخته بودم،تصمیم گرفتم که از خانه بیرون روم و برای انجام کاری به جایی که آنچنان هم مسافت زیادی تا خانه فاصله نداشت بروم.اتومبیل را از پارکینگ منزل بیرون آوردم و عازم شدم.وقتی که به مدخل میدان مصلی رسیدم متوجه شدم که برادران زحمتکش نیروی انتظامی آنجا هستند و به اتومبیل ها دستور توقف می دهند.من هم دقیقا در محلی که یکی از مامورین راهنمایی و رانندگی ایستاده بود توقف کردم.همانطور که پشت رل بودم،مامور راهنمایی و رانندگی که کنار اتومبیل من بود با رویی گشاده و نگاهی مهربان گفت:لطفا مدارک . من گواهینامه را به ایشان دادم.ایشان گفت:کمربند را نبسته اید.پانزده هزار تومان جریمه دارد.تازه متوجه شدم که به علت کوتاهی فاصله و ساده انگاری و مقداری هم تنبلی، کمربند را نبسته ام.مامور مذکور شروع به نوشتن قبض جریمه کرد.همان طور که پشت فرمان نشسته بودم وبه شکلی که اعصاب او را خرد نکند گفتم:سرکار اگه میشه کمتر بنویسید.وقتی قبض را به دستم داد و به آن نگاه کردم مبلغ نوشته شده را باور نمی کردم . در حالی که هنوز در تردید بودم،وی متوجه این تردید من شد و گفت:چهار هزار تومان نوشتم.نمی دانید چقدر خوشحال شدم.قبل از آن با شروع به نوشتن آن پلیس،به فکر تامین اعتبار پانزده هزار تومانی برای پرداخت قبض بودم،ولی با دیدن مبلغ،کلی خدا را شکر کردم.آخه در این اثناء یازده هزار تومان منفعت بردم.از وی تشکر کردم،کمر بند را بستم و ادامه دادم.
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||