سلام من خيلي ناراحت هستم نميدانم چرا در اين زمانه هرکس که کارش خوب است بايد برود ولي منئميدانم که بهار باز ميگردد من اگر خواهر خود را نشناسم بايد بروم در هپروت زندگي کنم از سميم قلب ميگويم بهار کلک بايد باز گردد تامن هم بنويسم
وبلاگمن http://meghdad149.parsiblog.com/
هو الطيف
سلام
من ايشون را نميشناختم و عكسها رو هم نميتونم ببينم، حالا نميدونم اشكال از فرستنده س يا گيرنده؟
اما شايد با همين موضوع مطلبي نوشتم در مورد اينكه چرا امير عباس ديگر ننوشت.
فرقش اينه كه پارسي بلاگ به جاي منتخب كردن يكي دو تا از اون اشكالات معمولشون را به وبلاگ من ميفرستند.
هر چند واقعا ديگه به دنيال منتخب شدن نيستم و ژست قبليم به عنوان «جهت يابي حرفه اي» وقتي منتخب شد حذفش كردم.
آزادگي را بايد در عمل نشان داد.
خدا نگه دار
سلام.
اميدوارم حالتون خوب باشه.
امروز وقتي اومدم جواب كامنت بهار خانوم رو كه توي وبلاگم گذاشته بود بدم و ازش تشكر كنم متوجه شدم كه ديگه نمي خواد بنويسه و منم مثل كسايي ديگه كه اومدن توي ويلاگ شما اومدم و پستي رو كه راجع به بهار بود رو خوندم.
هنوز هم نمي دونم چرا اينكار رو كرد اما من خيلي ناراحت شدم ، توي اين مدتي كه بهار خانوم رو مي شناختم نديده بودم چيزي جز مسائل اجتماعي ناراحتش كنه.
يه مطلب دبگه هم اينكه از شما تشكر مي كنم به خاطر اينكاري كه انجام داديد از بهار خانوم تقدير كرديد.
بسيار كار بجايي بود.
اما من اميدوارم كه بهار برگرده و بازم بنويسه و ما از نوشته هاش بهره مند بشيم.
به اميد اون روز.
موفق و پيروز باشيد.
تا بعد...خدانگهدارتون باشه
سلام .
من نمي دونم بهار چرا نمي نويسه . ولي من تازه باهاش آشنا شده بودم و انتظار داشتم كه اين آشنايي طولاني بشه اما بعد از اين كه ديدم رفت دلم گرفت ياد اواخر تابستان افتادم كه به دليل برخي رنجش ها خودمم تصميم گرفتم برم و ديگه نيام اما خدا رو شكر كه برگشتم .
اميدوارم بهار اين كامنت رو ببينه . من نمي دونم بايد چه جوري باهاش ارتباط داشته باشم و چه جوري پيداش كنم .
اميدوارم اين متن رو ببيني ...
اميدوارم هر چه زودتر هم بر گردي
دست شما درد نكنه كه با اين كارتون از دوست و خواهر عزيز وبلاگ نويسمون قدرداني كرديد .
من هم برايشان آرزوي موفقيت ميكنم خداكنه هرجا كه هستند موفق و شاد باشند .
يا علي
سلام.خوبيد.چرا به اين زودي...................................جاي تاسف وناراحتي است که ديگر از نوشتهاي زيبايت بدون بهره ايم........سايه........... به سلامت وسفرت خوش.................. آخر سخن شعري از آخرين نوشته ات :يك دست بي صدانيستوقتي هزار آستين دهليز فتنه باشد پاييز بي مروت يك دست زرد زرد است با كفش ها بگوييد بر برگ ها بپرسند يك دست بي صدا بود گلبرگ هاي لرزان در باد مي سرودند وقتي هزار آستين دهليز فتنه باشد گل بر لب طبيعت اين خنده ي پر از خون از هم چرا نپاش............خداحافظ................
هوالحق
سلام آقاي مقامي ....خوبي شما ؟
من واقعا هميشه شرمنده شما ميشم ....ببخشيد ،اينجا نبودم كه سر بزنم به وبلاگتون.
اگه قبول باشه مشهد نائب الزياره بودم ،با همين موضوع هم به روز هستم ،خوشحال ميشم افتخار بديد و سر بزنيد .
من اين خانم بهار رو نمي شناسم و سعادت ديدن وبلاگشون رو نداشتم ،اما اميدوارم كه مشكلشون هر چي كه هست ،حل بشه و دوباره وبلاگ نويسي رو شروع كنند .
واقعا به اين همه حوصله و محبت شما غبطه مي خورم ....موفق و مويد باشيد .
در پناه حضرت حق ....يا علي مدد و التماس دعا
سلام استاد
خيلي متاسف شدم از اين خبر ! من زياد ايشون رو نميشناختم اما چند باري تبادل نظر داشتيم ! ولي حتما خيلي ناراحت شدن كه اين تصميم رو گرفتن !
نظر ايشون رو هم خوندم و اميد وارم زودتر خودشونو پيدا كنن و دوباره همون بهار شاد قبلي بشن !
ممنون از خاله بهار عزيز كه دليل رفتنشون رو گفتن راستش نميدونم چي بايد بگم ولي اميدوارم هر چي زودتر خاله بهار سرحال و پر انرزي تر از قبل برگرده
منتظر بازگشتت ميمونيم اگه روزي خواستي توي بلاگ ديگه اي به كارت ادامه بدي مارو بي خبر نزار
موفق باشي خاله جون
باي
سلامي مجدد به برادر بزرگوارم آقاي مقامي اگه امكان داره اون قسمت رنگي متن را اصلاح كنيد كه براي كسي شبهه ي بي معرفتي من به وجود نياد به خدا دلم مي خوام از همه نام ببرم اما براي خانم ها مي ترسم كه مبادا نفر بعدي ............ كاش مي فهميدند كه چه بحران وحشتناكي را گذراندم كه هرگز دلم نمي خواد براي كسي تكرار بشه ..............حالا لطفا اصلاحش كنيد به پاس محبت هاي بي دريغ شما عزيزان كه با پيشنهادهاي دلسوزانه وحكيمانه تون و دلواپسي ها و دلداري ها و دلتنگي ها و پست هاي قشنگ تون و تلفن هاتون حمايتم كرديد پستي مي ذارم كه با عمق جان احساس كنيد كه چه قدر دوستتون دارم.( دلم مي خواست از تون نام ببرم اما از بيم اين كه امنيت تون به مخاطره بيفته " به خصوص خانم ها " منصرف شدم ) به خدا بهار همه تون را دوست داره گفتم كه براي خودم هم سخته ممنونم از شما آقاي مقامي
سلام بر استاد بزرگوارم آقاي مقامي
كارتان بسيار ارزشمند و قابل تقديره. من يك هفته اي ميشه كه به نت نيومدم. از وقتي بهار رفته اصلا حوصله ي وبلاگ و نت و اين جور چيزا رو ندارم. اون بهترين دوست من بود. وقتي بهار اس ام اس فرستاد كه شما براش نوشتيد، مشتاق شدم بيام نت و ببينم چي براش نوشتين و واقعا خوشحال شدم كه بهار دوستاي خوبي مثل شما داره.
رفتن بهار اونقدر من را آزرده خاطر كرده كه پست اخيرم را هم فقط به اصرار بهار نوشتم و هنوز در شوك رفتن او هستم و هر كاري مي كنم دستم به نوشتن نميره.
اگه دوست داشتيد مي تونيد نامه ي بهار خانم را كه علت اصلي رفتنش را گفته تو اين پستم بخونيد.
http://iman86.parsiblog.com/331232.htm
به نام يكتاي بي همتا
قدر آن شيشه بدانيد كه هست نه در آن موقع كه افتاد وشكست
فقط همين رو مي تونم بگم
آقاي مقامي از توجه شما هم بسيار ممنون
موفق باشيد
التماس دعا
بسم الله
خدا خبرتون بده ...