• وبلاگ : وبلاگ شخصي محمدعلي مقامي
  • يادداشت : چرا بهار ديگر ننوشت؟
  • نظرات : 8 خصوصي ، 41 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهار 

    سلام به عزيزانم

    هر شب تاريك را به اميد صبحي روشن سر مي كنم و تا طلوع خورشيد منتظر خواهم ماند تا صبحي ديگر بدمد آن روز بايد يك روز بسيار زيبا باشد.
    آدم ها توي تاريكي هاي زندگي شون ، تجربيات بزرگي به دست مي آرند كه خيلي با ارزش اند.
    انگيزه ي من ازآمدن به اين دنياي مجازي (ازانتخاب لوگوم معلوم بود) انگيزه ي همان قطره ي روي پراست كه به اميد رسيدن به روشنايي دل به دريا سپرده... براي برداشتن قدمي كوچك در راه غناي فرهنگي آمده بودم چون مي پندارم كه فرهنگ ما متناسب با نيازهاي امروز احتياج به بازسازي دارد .
    مردم ما به سمت مادي شدن و مادي بودن پيش مي روند كه اين به مرور ارزش ها را به ضد ارزش تبديل خواهد كرد .
    1- از شما برادر بزرگ و پدر عزيز به خاطر همه ي محبت هاتون به خصوص اين آخري تشكر مي كنم مي دونم كه خيلي بابت اين پست وقت گذاشتيد و زحمت كشيديد لذا سپاسگزارم و جز واژه ي " شرمنده ام " كلمه اي به ذهنم نمي رسد." قلم تان را مي ستايم وشاكر لطفتان هستم. "
    2- به همه ي دوستاني كه منو مورد لطف شون قرار داده و مي دهند بايد بگم كه خودم را شايسته ي اين همه محبت نمي بينم اما خوش به حالم كه در دل پاك و با صفاتون جا دارم سعي مي كنم قدر اين منزلي را كه بي منت به من بخشيديد بدونم .منم مثل شما بي قرارم و دلم براتون تنگ شده ، اما باور كنيد چاره اي نبود نمي خواستم آوار خانه ي مجازي ، خونه ي حقيقي ام را تهديد كنه ، ميدونم كه درك مي كنيد.
    3- به ...... : بايد بگم دستت درد نكنه اگه نبودي كي بايد بهار مغرور و خود ستا را مي شكست ؛ بهار به واسطه ي نعمت ها و قابليت هاي خدادادي كه در وجودش بود به خودش مغرور شده بود ؛ حال و هوا برش داشته بود بايد مي شكست تا در وادي تاريك غرور گم نشه ، بايد مي فهميد اگه خدا پشتش نباشه هيچي نيست و هر چه داره از اوست ...
    خدا را شكر كه در اين دنياي مجازي خرد شدم اگه توي دنياي حقيقي اين اتفاقات مي افتاد تا مي اومدم حقانيتم را ثابت كنم خيلي چيزها را از دست مي دادم ... بناچار مجبور شدم بين دوست داشتني هاي حقيقي و دوست داشتني هاي مجازي يكي را انتخاب كنم ...
    4- ديوار زن در اين اجتماع خيلي كوتاهه هر وقت خواسته حقانيتش راثابت كنه به بن بست رسيده و به واسطه ي زن بودنش و اين كه آبروي خانواده در گروي كمترين لغزش اوست ، كوتاه اومده ، براي اثبات اين مدعا ، همين كافي است كه سنديت حرفش نصف مستند بودن حرف يك مرد است ( دو شهادت زن در مقابل شهادت يك مرد)... پس جايي براي اثبات بي گناهي ام و ايستادن و مبارزه كردنم نبود .
    5- آن جا كه براي جان انسان ها ارزشي قائل نيستند براي حقوقشان چه ارزشي قائلند ؟
    6- يك زن نسبت به همسر و فرزندانش متعهد است حق ندارد تصميماتي بگيرد كه آبروي خانواده را به خطر بيندازد پس من براي حفظ خانواده بهترين تصميم را گرفتم .
    دنباله در نظر بعدي