• وبلاگ : وبلاگ شخصي محمدعلي مقامي
  • يادداشت : برج زهر مار!!!!!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 25 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    سلام بر پدر بزرگوار ...
    ضمن تشكر از ارائه اين پاسخ و مطلبي كه خود برگزيده هم شد كه خيلي اهميتي ندارد در اصل موضوع ...
    بله درست مي فرماييد و بايد آوزگاران و اساتيد محترم به خوبي دقت داشته باشند و توجه لازم را بنمايند كه همين روحيه عطوفت و مهرباني و به قول شما قيافه نگرفتن و كلاس بي خودي نزاشتن و برج زهر مار نبودن خيلي تاثير گزار هست و واقعا درون شاگرد ها و متعلمين غوغايي مي كنه و طوفاني به پا مي كنه، بطوري كه مي بينيم تا آخر عمر اون استاد در خاطر شاگرد به نيكي جاي گرفته و هميشه درسي كه از اون استاد گرفته به عمق جانش نشسته ... اما ...
    پدر عزيز من، و استاد گرانقدر ...
    آيا اين مسئله پوشيده است كه ... ؟!!!
    رابطه نزديك و بيش از حد روحيه مهربانانه و مشفقانه داشتن دو جنس مخالف، حال مي خواهد رابطه استاد و شاگرد باشد، باعث بسياري معضلات شده است ؟
    آيا اين پوشيده است كه روحيات خانوم هاي محترم و حس عاطفي كه آنها دارند باعث نزديكي بيش از حد در بسياري مواقع مي شود ؟
    آيا مگر نه اين است كه انسان خييييييلي زياد بايد در فكر كنترل خود باشد ؟ و شايد همان حدود شرعي را رعايت نمايد ؟ و به اعتقاد من بيشتر زنان بايد توجه كنند، جنس مونث بايد بداند كه جاذبه اش خانمان سوز است و اگر رفتاري كند كه باعث انحراف و به سستي كشاندن يك زندگي ختم شود به درگاه خداوند متعال مسئول است ...
    - در ابتدا اشاره به رفتار خوب كردم ولي چه رفتاري كه اين حريم ها را حفظ نمايد ...
    - اقاي قرائتي كه خدا حفظشان كند از 6 متر فاصله و با مطرح نمودن شوخي ها و صحبت هاي جذاب و شادي آور و صد البته كنترل شده و تعريف شده با مستمع ارتباط برقرار مي كند ...

    فكر مي كنم همينقدر براي آنان كه حدود و مرز ها رو به اشتباه گرفته اند كافي است و همينكه بدانند راحت بودن و قيافه نگرفتن با قاطي شدن و نزديكي بيش از حد متفاوت است ، كفايت ميكند ...
    به اميد روزي كه شاهد اينگونه مسائل نباشيم... كه شايد نشود . . .


    * محتاج يك نگاهم *
    پاسخ

    سلام دوست بسيار ارزشمندماز اينکه قدم رنجه فرموديد ممنونم و از اين که دلسوزانه نظر خود را ارائه داديد سپاسگزارم.مواردي که خود من در وبلاگم مطرح کردم فکر کنم حد و مرزش مشخص شده و مخصوصا اين نکته قيد شده است که همه چيز بايد با حفظ ارزشهاي اسلامي باشد. چيز هايي که عزيزان بازديد کننده مي نويسند نيز توسط ديگران به بحث کشيده مي شود.در عين حال وعين احترام براي نظريات دلسوزانه ،فراموش نکنيم که بعد از انقلاب مکررا اتفاق افتاده است که يک آموزگار،دبير يا استاد خواه خانم،خواه آقا به کلاسي رفته است و دانسته يا ندانسته نا سازگاري ها و نا هنجاريهاي اخلاقي وي به پاي اسلام عزيز نوشته شده،چرا؟چون ابلاغ تدريس وي توسط يکي از مراجع قانوني همين مملکت صادر شده است.بنا برين شايد اگر پس از طرح مسائل اينچنيني، افراد آگاه و داراي صلاحيت علمي و مذهبي آن را تجزيه و تحليل نمايند،همين گام را (تجزيه و تحليل و موشکافي)بتوان به فال نيک گرفت.من در همان ابتداي مطلبم هم ذکر کردم که نظر کلي دادن در مورد اينچنين مسائل باريک تر از مو در صلاحيت امثال من نيست و آنچه را هم ذکر کردم در حيطه کاري خودم آنهم تحت شرايط خاصي که شخصا در آن به سر مي برم مصداق پيدا مي کند.در هر حال باز هم از اظهار نظر مشفقانه و دلسوزانه شما ممنونم.
    ممنون از توجه و جوابتون

    سلام

    با نوشته هاي شما تقريبا موافقم (البته با نوشته هاي خانم بهار كاملا مخالف بودم. لطفا نظر من را در وبلاگ خانم بهار خوانده و نظر خود را بفرماييد).

    البته موضوع اصلي كه بايد به آن توجه شود، سن شماست. من هم در دانشگاه تدريس مي كنم (رشته كامپيوتر) و البته سن كمي هم دارم (هنوز تا سي خيلي مونده).

    و جالب اينجاست كه هم در كلاس هايي كه كاملا خانم هستند و هم كلاس هايي كه كاملا آقا هستند مشكلي ندارم. شايد علت اصلي آن درون خودم باشد كه از جنس مخالف ترسي ندارم و به همين علت دانشجويان با من خيلي راحت هستند به طوري كه من آنها را با لفظ (تو) خطاب مي كنم.

    البته ناگفته نمايد كه هميشه سعيم بر اين است كه هم با آنها دوست باشم و هم اينكه آنها از من بترسند. به عبارتي با اين رويه، آنها هيچ حساب ديگري به جز استاد بودن، روي من باز نكرده اند.

    شايد متد شل و سفت كردن كلاس، بهترين متد براي حفظ كلاس باشد كه نه برج زهر مار باشي و نه آنقدر جلف.

    باز هم تأكيد مي كنم صحبت شما تا جايي صحيح باقي مي ماند كه طرفين بتوانند خود را كنترل كنند. در غير اين صورت يا بايد مانند برج زهر مار بود يا اينكه از مسير خارج شد.

    حرفي كه من هميشه به دانشجويان مي زنم اين است كه:

    بين استاد و دانشجو، بين معلم و دانش آموز، بين والدين و فرزند، حبابي وجود دارد كه به هيچ عنوان نبايد اين حباب شكسته شود. اگر روزي اين حباب كه بيشتر حباب احترام است بشكند، ديگر به راحتي قادر به تعمير آن نخواهيم بود.

    به همين دليل هميشه سعي مي كنم اين حباب را چه با دانشجويان آقا و چه دانشجويان خانم حفظ كنم.

    يكي از دلايل موفقيت من (البته به نظر خودم) اين است كه اجازه مي دهم دانشجو به من نزديك شده و با من احساس راحتي داشته باشد به طوري كه بتواند سؤالات خود را بپرسد نه اينكه آنقدر ترس داشته باشد كه حتي سؤالات درسي خود را هم نتواند بپرسد. (بر خلاف بعضي همكاران)

    همه اين حرف ها، حمل بر خودستايي نبود. فقط خواستم از ديدگاه و تجربه خود به قضيه نگاه كنم تا از اين رهگذر هم راهنمايي هر چند كوچك براي دوستان باشد و هم اينكه اگر مشكلي در رويه من وجود دارد، دوستان گوشزد كنند.

    نمونه عيني اين نوع برخورد هم صحبت دو تن از دانشجويان خانم بود كه :

    1) من هميشه پشت سر شما هم گفته ام كه استاد ..... با جنبه ترين استاد دانشگاه است.

    2) استاد! شما تنها استادي هستيد كه به سؤالات ما پاسخ مي ديد. (ايشان از من پرسيد مي توانم سؤالاتم را ميل بزنم؟ شما جواب مي دهيد؟ و من هم گفتم بله. هر وقت مشكلي داشتيد ميل بزنيد)

    البته صحبت هاي فوق را به حساب هندوانه و ... نگذاريد

    در نهايت شرمنده كه اينقدر طولاني شد.

    يا علي

    التماس دعا

    پاسخ

    دوست بسيار خوبم سلاماز اين که به وبلاگ من تشريف آورديد خيلي ممنونم.و از اين که سعي کرديد مخلصانه موضوع را به چالش بکشيد خوشحالم.اگر در محيط اينترنت چه اطاق هاي گفتگو(يا چت روم)و چه وبلاگها و چه ديگر نشريات آنلاين مسائل مبتلابه جامعه مورد بحث و گفتگو قرار بگيرد و به چالش کشيده شود،به نظر مي رسد يکي از بهترين استفاده ها از اين وسيله به عمل آمده است.در مورد حيطه کاري خودم همانطور که گفتم و شما هم اشاره کرديد وضعيت من کلي با وضعيت خيلي از همکاران ديگز متفاوت است.ولي همانطور که خودتان هم فرموديد اينطور نيست که يک استاد کم سن وسال نتواند با تدبير و درايت اين معضل را مديريت نمايد.مسلما در بين دانشجويان شما هم کم نيستند افرادي که همين رويه شما را مي پسندند و خود نيز مي کوشند همين گونه عمل کنند.نظرتان را در مورد نوشته خانم بهار نيز خواندم.من هم در مطلب خود اشاره کرده ام که طرح اين موضوع ممکن است بسيار بحث بر انگيز شود.وليدر هر حال در وحله اول بايد از ايشان به خاطر شهامتشان در طرح اين موضوع تشکر کرد.مسلما موضوعي اين چنيني بسيار مورد داوري قرار مي گيرد و همين که شما وقت گذاشته ايد و جوابيه اي اينچنين دلسوزانه نوشته ايد نشان دهنده اهميت کاري است که ايشان انجام داده اند.شايد در محيط بسيار صميمي و پاک پارسي بلاگ موقعيت مغتنمي براي طرح مسائل بحث بر انگيز اجتماعي باشد.مسلما در چنين بحث هايي هرگز افراد به اتفاق آراء دست نمي يابند.بنا نيست اگر من يا ديگري نظريه دلسوزانه اي را مطرح کرديم همه خوانندگان ،در بست آن را قبول کنند.ولي همين مورد بحث قرار گرفتن ها ممکن است افق هاي تازه اي را بر روي همگان باز نمايد.اميدوارم کسان بيشتري اين موضوع را به بحث بکشند و نظر هاي ارشادي خود را بيان نمايند.خيلي خوشحال شدم که در مورد اين موضوعات نظر مبسوط خود را بيان فرموديد.خصوصا نظراتتان در مورد کلاسداري صد در صد مورد توجه اساتيد جوان و در آغاز راه قرار خواهد گرفت.پايدار باشيد.

    سلام و خسته نباشيد

    واقعا گل گفتيد .يك معلم قبل از اينكه معلم خوبي باشه بايد يه دوست خوب باشه .دوست داشتني و قابل احترام .البته بايد هميشه تعادل رو حفظ كرد.

    سلام

    منم با بچه ترين مرد دنيا موافقم

    اگه بيشتر راجع به اين نحوه برخورد كه مخصوصا با موازين ديني سازگار است توضيح دهيد ممنون مي‏شويم.

    سلام

    مركز تخصصي مهدويت شيراز برگزار مي كند:

    دوره كوتاه مدت آموزش معارف مهدويت با حضور اساتيد از قم

    كلاسها از 13 مرداد ماه شروع و تا 25 مرداد ادامه دارد.

    براي ثبت نام تا 15 تير ماه فرصت داريد.

    مكان هاي ثبت نام:

    1) سه راه احمدي- بازار روح الله- حوزه علميه قائميه- طبقه سوم- بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) فارس

    2) خ احمدي جنوبي- موسسه آموزش عالي غدير- طبق دوم- كانون مهدويت

    3) ميدان امام حسين (ع)- كوچه جنب دارالكتب شهيد مطهري- ساختمان جنب دارالقرآن بسيج- نمايشگاه و فروشگاه كتاب حضرت وليعصر (عج).

    اگه سوالي داشته باشيد در خدمتتون هستم.

    لطفا به همه دوستاني كه ميتونند دو هفته از تابستون رو شيراز بگذرونند خبر بديد.

    اجرتون با مولاي منتظر

    التماس دعا

    با سلام
    وبلاگ قشنگي داريد
    اگر روزي احساس کرديد پرسشي داريد که يک طلبه ميتواند بدان پاسخ دهد سراغ ما بياييد . سعي خواهيم کرد آنچه ميدانيم و آنچه نميدانيم را با هم تقسيم کنيم .
    هم اکنون با نوشته اي با عنوان " به روزترين ؟ حکومت ديني يا ليبرال دم.کراسي ؟؟" در خدمت شما هستيم .
    التماس دعا
    سلام دستتان درد نكند . مطلب خوبي بود راستش من توي يكي از دانشگا ه ها تدريس ميكنم . جوان هم هستم هنوز چند سالي مونده به سي . اما اين معضل بد جوري منو اذيت ميكنه . يعني توي كلاس با خانمها اصلا راحت نيستم به قول شما برج زهر مار هستم و واقعا هم براي خودم سخته ولي خوب نميدونم چه گونه بر خورد كنم مطلب شما يه كم كم كرد ولي اگر لطف كنيد و وقتتون اجازه بده مطلب را عيني تر و با مثال توضيح بيشتري بدين ممنون مي شم . موفق و سر بلند باشيد .
    پاسخ

    با سلام و تشکر از اين که به وبلاگ من سر زديد تا کنون هم شما و هم دوست ديگري که خود را(تنها)معرفي نموده خواسته ايد بازتر در اين مورد صحبت شود.اين را نبايد از نظر دور داشت که وضعيت فعلي من از نقطه نظر سني با خيلي از همکاران ديگر متفاوت مي باشد.يعني خيلي از زبان آموزان فعلي من به چشم يک پدر به من نگاه مي کنند.و من هم هر کدام از آنها را به اندازه يک دحتر احترام مينمايم.ولي در هر حال مسئله سن مدرس يا استاد (منظورم جوان بودن است)نبايد به شکل يک عامل بازدارنده از داشتن يک ارتباط پر عطوفت،احترام آميز ،مطابق با موازين پذيرفته شده اجتماعي و در عين حال صميمي با متعلمينش در آيد.يک مدرس يا استاد صرف نظر از سن و جنس خود مي تواند براي دانش آموزان و دانشجويان خود (باز هم بدون ملاحظه سن و جنس آنان)استادي مهربان،دلسوز،قابل اعتماد و احترام و صميمي باشد.) به عنوان مثال يک استاد مرد که سن بالايي ندارد مي تواند دانشجويان خود را که خانم هستند همانند دختر برادر ،دختر خواهر،عمه،خاله ويا خيلي ساده خواهر خود به حساب بياورد.آنوقت به همان اندازه برايشان ارزش و احترام قائل شود. اميدوارم اين توضيح اندک بتواند کمي راهگشا باشد.با وجود اين سعي خواهم کرد از اهل فن کمک بگيرم تا براي شما توضيح بيشتري بدهند.موفق باشيد.

    وقتي فيلم بازي كردن را خواندم ياد ترانه قميشي افتادم كه ميگه
    صبح‏ها كه از خواب پا مي‏شيم نقاب به صورت‏هامون مي‏زنيم يكي ميشه معلم و يكي ميشه خونه بدوش... آخه ما هميشه در حال بازي هستيم در نقش ديگري نه در نقش خودمان.

    ردي است كه آمدنم را گواه باشد. موفق باشيد.

    سلام
    خوشحالم كه نوشته ي من به شما ايده اي تازه داد
    برادر عزيزم تمام هدف من از نوشته هايم فرهنگ سازي است مي خواهم به تناسب رشد بچه هايمان ، ما نيز رشد كنيم و در كنار آن ها (نه رو به روي شان ) به آن ها ياد بدهيم كه مي شود روابط خوب و صحيح با هم داشته باشيم
    با احترام بسيار
     <      1   2