• وبلاگ : وبلاگ شخصي محمدعلي مقامي
  • يادداشت : مناظره با شيطان
  • نظرات : 3 خصوصي ، 63 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ار اونجايي که براي کامنت مختصر و خلاصه من جوابي مفصل گذاشتين، لازم دونستم کامنت قبلي خودم رو شرح و بسط بدم.
    1-منظور من فقط تلويزيون و سريالهاش نبود. هر متني اين ويژگي رو داره. اينکه از آغاز يه متن با خوندن 3 خط اول براحتي بشه فهميد که در نهايت بايد با يه حرکت غيرقابل پيش بيني داستان به خوبي تموم بشه. متن شما چنين ويژگي را دارد. (توضيح پايينتر)
    2- گفتين نمي دونين تعبير من از عقل و احساس چيه؟ واضح بگم. شما از زبان شيطان به طرزي قابل تامل و منطقي صحبت کردين. در مقابل تمام بهونه هاي خودتون با جوابي منطقي روبرو شدين. تعبير من از عقل همون صحبت هاي شيطان هستن. و اما احساس. شما در نهايت از چه جمله اي استفاده کردين؟ "اي ملعون،سعي نکن مرا بفريبي.آنچه را که تو برايم رقم زده اي نمي خواهم" ايراد بسيار بزرگي در اين متن ديده ميشود. اينبار به جاي کلمه شيطان از کلمه "يک دوست" استفاده کنين. ببينين در نهايت با گفتن اين جمله مي تونين داستان رو ختم به خير کنين؟ مطمئنا نه. پس تعبير من از احساس همين جمله شماست که بدون هيچ منطقي براحتي تمامي توضيحات آن دوست رو در نظر نميگيرين. منظور من از يک حرکت غير قابل پيش بيني در قسمت اول هم همين جمله شما بود. يک حرکت به شدت بي منطق بي پايه و اساس و براستي براي شاد کردن دل يک عده که در نهايت باعث منتخب شدن متنتون شده. براستي اگر در انتهاي اين متن حرف اون دوست رو قبول مي کردين باز هم متنتون منتخب مي شد؟
    از ديدگاهتون نسبت به جامعه پلي تکنيک متشکرم. درست است. ولي گفتين که نبايد عضويت در چنين جوامعي باعث خودبزرگبيني شود. احيانا اگه منظورتون من بوده اشتباه متوجه شدين. ولي اگه در رابطه با همه دانشجويان پلي تکنيک چنين نظري دارين لازم مي دونم بحث جداگانه رو با شما داشته باشيم.
    و در نهايت من هم براي مثال عرض کردم در پلي تکنيک از چنين مطالبي استقبال نميشود. اين متن براستي در حد ارائه در همين پارسي بلاگ است.
    يک نکته ديگر هم اضافه کنم. براي جلب خواننده به نوشته هيچ وقت نويسنده از آغاز مچ خودش را باز نمي کند. شما از آغاز صحبت از شيطان به ميان اوردين. پس در نهايت بايد هم اين شيطان باشد که مغلوب شما به عنوان قهرمان داستان ميشود. يکبار ديگه متنتون رو از جانب يک غريبه بخونين. اينبار با ذهنيت اينکه به جاي شيطان يک دوست صميمي با شما صحبت ميکند. با منطقي که از شيطان ديدم حتم دارم که حرف او را قبول مي کرديد.
    اميدوارم تجربياتم از کلاس نمايشنامه نويسي به دردتون بخوره. موفق باشيد.
    "زنده باد مخالف من"

    پاسخ

    با سلام و احترام ،از اين که به علت گرفتاري و داشتن کلاسهاي متعدد نتوانستم تا کنون به اين نظر جواب دهم عذر خواهي مي کنم.همچنين نمي خواستم بدون جواب هر چند هم کوتاه آنرا عمومي نمايم.همکار محترم،توصيه خاضعانه من به شما اين که وقتي در وبلاگي نظر مي گذاريد از کلماتي که سلام کردن يا نظير آن را مي رساند استفاده کنيد.در پارسي بلاگ افراد زيادي مطلب مي نويسند.صرف نظر از کساني چون بنده کمترين،خيلي ها باسوادند و اهل فضل و دانش. وشايد خيلي بيش از کل سن شما،به دانش اندوزي و کسب معرفت مشغول بوده اند.آيا طرح اين موضوع که مطلب من به درد همين پارسي بلاگ مي خورد،خود بزرگ بيني نيست؟از طرفي افراد عقايدشان مختلف است و طرز فکرها يکسان نيست.شما ظاهرا شيطان را يک دوست مي دانيد ،ولي من او را دشمن مي دانم.تعليمات دين مبين اسلام به من آموخته است که از خطوات شيطان پيروي نکنم،هر چند حيله هاي شيطان در پشت نقاب دليل و منطق پنهان باشد.ضمنا اين متن تنها متن منتخب من نيست که فقط به خاطر حمله به شيطان رجيم منتخب شده باشد.از خداوند مي خواهم همه انسانها را از شر وسوسه هاي شيطان حفظ نمايد تا شيطان هم نتواند به دوستي بعضي انسانها به خود ببالد.انشاءالله خداوند در انتخاب صراط مستقيم شما را ياري فرمايد.با تشکر.