سلام.خوبيد.چرا به اين زودي...................................جاي تاسف وناراحتي است که ديگر از نوشتهاي زيبايت بدون بهره ايم........سايه........... به سلامت وسفرت خوش.................. آخر سخن شعري از آخرين نوشته ات :يك دست بي صدانيستوقتي هزار آستين دهليز فتنه باشد پاييز بي مروت يك دست زرد زرد است با كفش ها بگوييد بر برگ ها بپرسند يك دست بي صدا بود گلبرگ هاي لرزان در باد مي سرودند وقتي هزار آستين دهليز فتنه باشد گل بر لب طبيعت اين خنده ي پر از خون از هم چرا نپاش............خداحافظ................