خاطره قدم مي ذاره توي ردپاي اشکام
غم کهنه ي نگاهت مي ذاره دس توي دستام
منو تو بريديم از هم يه روزي يه روزگاري
چند ورق خط خطي دل شده تنها يادگاري
چند ورق که کاش نمي شد رنگ تنهايي و غربت
تو هجوم وسوسه کاش مياورد قلب تو طاقت
کاشکي که با يه اشاره نمي شد دلت هوايي
مي تونستي که بفهمي چقده سخته جدايي
هميشه سلام
ممنونم كه هميشه به من سر مي زنيد