اگر دفتر خاطرات طراوت.:.پر از رد پاي شقايق نبود..:.اگر ذهن آئينه خالي نبود.:..اگر عادت عابران.بي خيالي نبود.:..اگر گوش سنگين اين کوچه ها.:..فقط يک نفس مي تونست.:.طنين عبوري نسيمانه را..:.به خاطر سپارد.:.شبي چشمهاي درشت تو را..:جاي شبنم ببارد.:.اگر رد پاي نگاه تو را..:.باد و باران از اين کوچه ها..اب و جارو نمي کرد.:..اگر اسمان :سفره هفت رنگ دلش را براي کسي باز مي کرد.:..و مي شد به رسم امانت.:..گلي رابه دست زمين بسپاريم..:..و از آسمان پس بگيريم...اگر ساعت اسمان.:..دور باطل نمي زد::.اگر کوه ها کر نبودن:...اگر ابها تر نبودن.:...اگر باد مي ايستاد...اگر حرفهاي دلم بي اگر بود.:اگر فرصت چشم من...بيشتر بود.و مي توانستم از خاك.؟..يک دسته لبخند پر پر بچينممي توانستم اي دور:.. اي دور..تورا يك بار ديگر..ببينم..؟
سلام بزرگوار .ممنونم از لطف و محبت شما گراميانشاالا هميشه تندرست و در ارامش خيال باشيد.آمينكمترين شماسلطان عشق..يا علي