تو مگر عطر دلاويز گُل باراني
که هواي دل من گشته چنين باراني
خوب رؤيايي من پُر شده از بوي بهار
دل سودا زده ام، چونکه به گل مي ماني
کوچه هاي دل خود آب زنم تا که مگر
بگذاري قدمي در دل من، پنهاني
کاش در دامن تنهايي من خيمه زني
تا رهايم کني از اين همه سرگرداني
دل خراب از غم عشق است وليکن اي دوست
نيست پرواي من از تجربه ي ويراني
هر زمان پيش رُخت غرق نيازم ديدي
ناز کن ناز گلم، ناز تو را ارزاني
مي گشايم سحر از شوق چو «آرش» در ِ دل
تا گل عشق، تو در باغچه ام بنشاني
سلام روزت بخير همسايه خوبي .........جديد جديد امروز آپيدم زحمت بكشين تشريف بيارين ميوه و شيريني هم داريم ..ميوه و شيريني هم همون اينترنت هوشمند كه خيلي ها ازش راضي اند....منتظر قدمهاي سبزت هستم[گل][گل][نيشخند][