صائب گفته:
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را / به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را// چو عاشق چيز ميبخشد از آن خويش ميبخشد/ نه چون حافظ كه ميبخشد سمرقند و بخارا را
شهريار گفته:
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را/ به خال هندويش بخشم تمام روح و اجزا را// چو عاشق چيز ميبخشد بسان مرد ميبخشد/ نه چون صائب كه مي بخشد سر و دست و تن و پا را// سر و دست و تن و پا را به خاك گور ميبخشند/ نه بر آن ترك شيرازي كه برده جمله دلها را
و در آخر درخشان گفته:
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را/ چه جاي بخششي ديگر سر و روح و بخارا را// كسي را چيز ميبخشند كه در وي حاجتي باشد/ نه بهر ترك شيرازي كه خود بخشيده جانها را
اگر يارم بود كوته قد و همت بلند باشد
نگيرم پس من آنچه داده ام آن ماه سيما را
منم عارف نباشم پيله ور استاد عالي قدر
كه لطف يار مستغني بسوزد ريشه ي ما را
سلام
شعر زيبايي بود آفرين بر قلم اين شاعر و نيز افرين بر قلم شما .
حالا كه بحث جمله شرطي هست بد نيست اين دو بيت هم از حافظ داشته باشين(البته از دو غزل متفاوت هست ) :
اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد
من و ساقي بهم سازيم و بنيادش در اندازيم
اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ ميزيبد لب لعل شكر خارا .
سلام استاد
مطالبتون بسيار جذاب و زيباست.
ممنون.
كارتون مثل هميشه درسته.