وبلاگ :
وبلاگ شخصي محمدعلي مقامي
يادداشت :
داستان اعزام به خدمت مجيد
نظرات :
4
خصوصي ،
20
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
علي
يادم افتاد به زماني كه توي هنگ ژاندارمري زير قرآن ما را سوار اتوبوس كردند و فرستادند گردان ضربت تخت جمشيد. اينقدر عزيز نازي بوديم كه ميگفيم عجب بدشانسي. خيلي از شيراز دورمون انداختند. هر روز شب بعد از شام مي آمديم مرودشت يا پياده ميرفتيم از تو هتل كوروش به خونه زنگ ميزديم و احوالپرسي ميكرديم. بعد از آموزشي هم هم فرستادنمون تو پاسگاه تنگ آب فيروز آباد كه شب تا صبح مواظب باشيم اتوبوسي يا كسي را دزد نزنه. ولي اون وقتها سرباز انتقالي هم بود. سربازها خودشون رو انتقال ميدادند و ميرفتند تو شهر زادگاهشون. نميدونم هنوز هم ميشه كسي خودشو انتقال داد و جاشو و شهرشو با يكي ديگه عوض كرد؟